تودشک شهری دردل کویر

تودشک شهری دردل کویرباآب وهوایکوهستانی

تودشک شهری دردل کویرباآب وهوایکوهستانی

نویسندگان

۱۷ مطلب در فروردين ۱۳۹۲ ثبت شده است

حاج حسن حیدری تودشکی 

حاج حسن حیدری تودشکیفرزند مرحوم محمد علی حیدری تودشکی متولد تودشک

ایشان رو همه با مراسم دهه آخر ماه صفر می شناسند. این مراسم از سنوات بسیار قبل از ابتدا با همکاری پدر بزرگوار ایشون و در سنوات اخیر با همت ایشون در مدح و گرامیداشت ائمه اطهار برگزار میشود.

ایشان از حدود 54 سال قبل خدمات عام المنفعه زیادی رو با همراهی اهالی محترم تودشک انجام دادند. از همینجا از ایشون تشکر و برای ایشان و همه خدمت گزاران به این سرزمین آرزوی سلامتی موفقیت و شادی داریم.

ایشان در پروژه احداث پل صراط هم کمک های شایانی انجام دادند که باقیات الصالحاتی برای ایشان باقی خواهد ماند توضیحی از خود ایشان هم در این مورد در زیر ذکر خواهد شد.

"در مورد احداث پل روی رودخانه تودشک به تکیه شهدا که البته نقشه آن را حدود 4 سال قبل تهیه نمودم و به دلایلی روند کار به تاخیر افتاد و وقفه ای در کار بوجود  آمد و در ادامه اکنون به عهده شهرداری محترم تودشک و در زمانی که آقای رسول یوسفی در سمت شهرداری خدمت می کرده و می کنند و جا دارد از خدمات و زحمات ایشان نیز قدردانی گردد بنده نیز در حد توانم در این رابطه با شهرداری محترم همکاری لازم را داشته و دارم. مضافا اینکه سایر امور رفاهی و خدماتی دیگر را نیز انجام دادم که امیدوارم مورد قبول و رضای حق تعالی قرار گیرد"





۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ فروردين ۹۲ ، ۱۹:۴۵
علی عموحیدری

*شهادت بانوی دو عالم شفیعه روز جزاحضرت زهرای اطهر بر امام زمان (عج)و عاشقان ولایت و امامت تسلیت باد.*

***************************

به نام آفریدگار یاس‌های سپید و لطیف و سلام بر بهشتیان

در جاده‌ای به‌ بلندای تاریخ‌ در انتظارت‌ نشستم‌ و تو ای تک سوار مرکب عشق در واهی دیوار دل به سوی توست، در پس‌ کوچه‌های فراق‌ و غربت‌ زار و پریشان‌ به‌ دنبالت‌ می‌گردم‌ و عاجزانه‌ترین‌ نگاه‌ها را نثارت‌ می‌کنم‌، ببین‌ که‌ ضمیر دلم‌ بی‌تو کوهی‌ از تنهایی‌ است‌.

کجایی‌ ای ترنم‌ زیبای بهاری‌، ای بهانه‌ بارش‌ ابرها، ای صدای خسته‌ زمین‌ به‌ گوش‌ فلک‌، ای بلند سرور، سروستان‌ طاها! چه‌قدر طولانی‌ است‌ سفرت‌، آن‌ روز که‌ برای اولین‌ بار رفتی‌ نمی‌دانستم‌ سفری‌ چنین‌ طولانی‌ در پیش‌ داری‌. شاید آن‌ روز خودت‌ هم‌ نمی‌دانستی‌.

بیا نگاه‌ کن‌. اطلسی‌هایم‌ پژمرده‌ شده‌اند و شب‌بوها دیگر باز نمی‌شوند. چقدر سخت‌ است‌ انتظار، اصلاً انتظار چه‌ واژه غریب‌ و تنهایی‌ است‌ انگار که‌ این‌ واژه‌ را فقط‌ برای تو آفریدند.

هوای قفس‌ سرد و زخمی‌ است‌، بوی‌ درد را می‌دهد. بوی‌ شکنجه‌ می‌دهد. بوی‌ اسارت‌ را می‌دهد. بوی‌ مرگ‌ را می‌دهد. قمریان‌ یکی‌ یکی‌ می‌میرند و لحظه‌ لقایت‌ را با خود دفن‌ می‌کنند و تو همچنان‌ دوری‌، دورتر از دور، زمین‌ چون‌ کویری‌ تشنه‌ است‌ و در نیایش‌ شبانه‌، تو را می‌خواند.

و من‌ از امروز تا فردا و فرداها باز هم‌ هر روز روی‌ جاده‌های مه‌ گرفته‌ به‌ انتظار خواهم‌ نشست‌. می‌دانم‌ که‌ روزی‌ تو می‌آیی‌ تا آن‌ روز ای سبزترین‌ خاطره‌ من‌، چشمانم‌ را به‌ احترامت‌ نخواهم‌ بست‌.

یا صاحب العصر و الزمان یا مولانا یا اباصالح المهدی (عج) ادرکنی

 





۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ فروردين ۹۲ ، ۱۲:۴۰
علی عموحیدری

مراحل تهیه و پخت نان محلی تودشکی

تنور:

از آنجا کهتنورسفالی برای پخت نان در تودشک مرسوم بوده است، در گذشته در هر خانه‌ای حداقل یکتنوردر دل زمین به چشم می‌خورد. برای ساختتنورمی‌بایست آن را به سفال گر سفارش داد. برای این کار باید ابتدا گنجایشتنورمشخص شود که تنور بزرگ به میزان 14 نان ،تنورمتوسط 12 نان وتنورکوچک 6 نان گنجایش دارد.

 با آماده شدنتنور، در محل قرار دادن آن گودالی حفر می‌شد وتنورداخل آن قرار می‌گیرفت.تنورسفالی می‌بایست با دیواره گودال حدود 20 سانتی متر فاصله داشته باشد، این فاصله با شن درشت پر می‌شود که با این کار حرارت در درونتنورحفظ می‌شود. پس از آن بر دور و کفتنوریک ردیف آجر می‌چینند. سوراخی را باید در کفتنورتعبیه نمود که به بیرون راه داشته باشد ، به زبان محلی به آن«دِمنَه»می‌گویند.

 با باز و بسته کردن این سوراخ می‌توان حرارت درونتنوررا تنظیم کرد. پس از ساختتنورنوبت به چگونگی آماده کردن آن می‌رسد. برای این کار ابتدا داخلتنوررا از چوب پر کرده و آتش را روشن می‌کنند. پس از پایان سوختن چوب‌ها، آتش در میانتنورجمع می‌شود.

تهیه خمیر:

گندم را پس از یک دوره‌ی 9 ماهه کاشت و داشت (از آبان تا تیر ماه) درو می‌کنند؛ نان محلی بدون گندم بومی نمی‌تواند ویژگی‌های خاص خود را داشته باشد. مراحل سخت و طولانی کاشت، داشت و برداشت گندم در تودشک خود بسیار مفصل است و در جایی دیگر باید بدان پرداخت. فقط ذکر این نکته ضروری است که در جهان بیش از 70 نوع گندم کاشت و برداشت می شود که به جرئت میتوان گفت سه نوع از گندم کشت شده در این منطقه از مرغوب ترین و غنی ترین انواع گندم در جهان بوده و با توجه به شرایط عالی کشت ( زمین و آب کشاورزی و آب و هوای مطلوب ) بهترین گندم بدست می آمده.

 

گندم درو شده پس از پاک کردن آسیاب می‌شود و مسلماً برای آسیاب کردن آن را باید به آسیابان سپرد. از جمله آسیاب‌ها در منطقه‌ی تودشک عبارت بودند از آسیاب های آبی و آسیاب های برقی در قدیم 5 آسیاب آبی در مسیر آب قنات تودشک وجود داشت که اواخر فقط یکی از آنها فعالیت داشت و آن هم آسیاب یا أاَر حاج قدمعلی بود ( مثلی از آن زمان مرسوم شده بود آنهم اینکه به کسی که میخواست پول کمتری بدهد یا اینکه اصلا وجهی برای کار خود پرداخت نکند و توقع بیشتری داشته باشد به او میگفتند (باروت ایبر أار تگی!) )

از خواص آسیاب آبی این بود که با توجه به آرامی حرکت و کند کار کردن آن گندم آرام آرام و کم کم آسیاب میشده و خواص غذایی خود را از دست نمی داده است ولی آسیاب های کنونی با سرعت زیاد گرمای ایجاد شده مغز گندم را سوزانده و خواص غذایی و طعم و بوی خوش آن را از بین می برد. نرخ آسیاب در قدیم برداشتن 10 کیلوگرم از 80 کیلوگرم گندم بوده است. متاسفانه اثری از این آسیاب ها در این منطقه باقی نمانده است.

تکنولوِژی آسیاب های به سبک قدیم به این گونه بوده که آب قنات تودشک که البته در آن زمان حداقل دو جوب بیشتر از مقدار فعلی بوده است از ارتفاع با سرعت زیادی وارد بخش پایینی یعنی قسمتی که در آن پره بزرگی وجود دارد شده و در ارتباط شدید آب با پره ها این پره ها که از وسط ارتباط با سنگ بالایی آسیاب دارند به حرکت در آمده و آن را به حرکت در می آورند.

 

این حرکت نرم و آرام مقدار کمی گندم وارد شده از سوراخ بالایی را نرم می نماید و گندم نرم شده با توجه به شیارهای موجود در بین دو سنگ به بیرون هدایت شده و از بین دو سنگ خارج می شود. آسیاب های به سبک قدیم هم داستانی طولانی دارد که باید در جایی دیگر در مورد آن مفصل بحث کرد.

اما در سنوات اخیر البته قبل از فوت متصدیان آسیاب های جدید یعنی آسیاب برقی حاج بمانعلی شفیعی و آسیاب برقی حاج محمد علی نائینی آسیاب های برقی این کار را برای مردم انجام می دادند.

پیش از آماده کردن خمیر، همیشه مقداری خمیر به اندازه‌ی تقریبی یک مشت از نانوایی های قبلی نگه داشته می‌شود تا این خمیر ترش شده و برای تهیه خمیر های آینده به عنوان خمیر مایه استفاده شود. که به اصطلاح «خمیر کار یا خمیر مایه» می‌گویند که همان مایه‌ی خمیر است و در ظرفی به نام «خمیرکار دان» نگه داری می‌شود. امروزه این کار با خمیر مایه های صنعتی انجام می شود. با موجود بودن خمیرکار، دو مَن آرد کهنه (حدود 10 کیلو) را در «بادیه» (ظرفی سفالی) ریخته ، دو مشت نمک اضافه و آرام آرام آب را بدان می‌افزایند و در همان حال خمیر را ورز می‌دهند. مایه‌ی خمیر (خمیر کار یا همان خمیری که به عنوان مایه‌ی خمیر همیشه نگه داشته می‌شود) را در آبی که به آرد اضافه می‌شود حل کرده و با هم ورز می‌دهند.

 

پس از آن که خوب ورز داده شد ظرف را به مدت 2 ساعت با پارچه و لحاف می‌پوشانند تا به اصطلاح وَر بیاید (همان ترش شدن خمیر) و از درون بادیه سر ریز شود. پس از آن دوباره روی ظرف را باز کرده و مجدداً شروع به ورز دادن خمیر می‌کنند، این کار در بهبود کیفیت نان موثر است. این‌بار برای حدود یک ربع باید صبر نمود. در این فاصله می‌باید تنور آماده شود.

پخت نان:

برخی لوازم مورد نیاز برای پخت نان عبارتند از سیخ بزرگ (برای جمع آوری و زیر و رو کردن آتش)، سیخ «کَلو» (سیخ نوک کج)، سیخ صاف (برای جدا کردن نان از دیواره‌ی تنور)، نان بند یا هوشوابندی (بالشتکی است که از سبدی گرد که روی آن را با پارچه پوشانیده‌ شده درست می‌شود و خمیر را باید برای چسباندن به دیواره‌ی تنور روی آن پهن کرد)، کیسه‌ی نانوایی (کیسه یا دستمالی که نانوا دور دست خود می‌پیچد تا دستش در مجاورت با آتش نسوزد). ترین ماله؛ وسیله ای است که قبل از روشن کردن تنور از آن برای تمیز کردن سوخته های نان و دوده های چسبیده به تنور استفاده می شود.

برای آغاز کار پارچه‌ای را که چانه‌ها روی آن چیده می‌شود یا سفره پوستی را پهن کرده و سطحش را با آرد می‌پوشانند و می‌توان به دلخواه برای تزیین روی نان مخلوطی از چند دانه مانند: سیاه دانه، کنجد، زیره، برگ پیاز، گل خشت، گل رنگ و... که برای معطر شدن و زیبایی به کار می‌رود روی آن پاشید. همینطور چند نوع نان خانگی وسنتی خاص این منطقه وجود دارد که از اضافه کردن گیاهی به نام کلاسیر که در محیط طبیعی تودشک وجود دارد میروید و چربی حیوانی به نام نان دمبه یا نان روغنی به وجود می آید و شیر و شکر با نام نان شیرین و اضافه کردن مغز بادام و پسته و گردو به نام نان کپکپو به وجود می آیند. پس از آن چانه‌های خمیر را به اندازه‌ی یک مشت بزرگ (حدود 300 گرم) درست کرده و بر روی پارچه‌ی آرد اندود می‌چینند. 12 چانه باید آماده شود، این تعداد به اندازه‌ی گنجایش تنور است و می‌تواند در هر بار تمام تنور را پر کند، مسلما اگر تنور با گنجایش 6 نان ساخته شود، باید در هر بار 6 چانه آماده شود. برای تنور 14 تایی نیز همچنین است.

 

برای چسباندن چانه‌ها، ابتدا آن را روی سطحی صاف پهن می‌کنند و خمیر پهن شده را روی بالشتک می‌گذارند، در صورت لزوم سطح خمیر را خیس کرده و سپس داخل تنور می‌چسبانند. چسباندن باید به صورت اصولی و مرتب انجام شود. زمان بیرون آمدن نان از تنور وقتی است که روی نان کاملا پخته و طلایی شده باشد.

پس از چندین بار پخت نان، تنور رو به سردی می‌گذارد؛ در این زمان می‌توان ردیف آخر نان را از درون تنور خارج نکرد و روی تنور را پوشاند ، پس از چند ساعت نا‌ن‌ها  به صورت برشته در می‌آیند.

 

پخت امروزیِ نان:

امروزه قاعدتاً تنور گِلی چندان کاربردی ندارد و جای آن را تنور گازی پر کرده است و حتی گاهی برای پخت تعداد محدود نان از فر اجاق گاز هم استفاده می‌شود. هرچند نان پخته شده در تنور گازی به همان خوبی و خوشمزگی نان تنور گلی نمی‌شود، اما زحمت پخت بسیار کمتر از قبل شده است. گرچه روی هم رفته پخت با تنور گازی نیز بسیار کم انجام می‌شود و به راحتی می‌توان با مراجعه به دکان‌های نانوانی، انواع نان‌ها را تهیه نمود. اما نان محلی به قول معروف چیز دیگریست!

دگرگونی‌هایی در پخت نان‌های منطقه به وجود آمده است که از جمله‌ی آن استفاده از مایه‌ی آماده خمیر، بلا استفاده شدن ابزارهایی مانند انواع سیخ‌ها و ظروفی که در آن خمیر درست می‌شده است را می‌توان مثال زد اما دلایل فراوانی وجود دارد که نان این منطقه را از سایر نان‌ها متمایز می‌کند که مهمترین آن به عقیده‌ی کسانی که سال‌ها دستی در این کار داشته‌اند گندم بومی این ناحیه است. آنچنان که این ضرب‌المثل مرسوم شده است: «گِندُمی زردِ لَردِ شهداد هَشیشیریست؟ یعنی: گندم (آرد گندم) زرد لرد (زمین هموار) شهداد (از شوراب‌های قنات) را می‌توانی خمیر کنی؟» و این را به این دلیل می‌گفتند که گندم این منطقه بسیار سخت و با گندم‌های دیگر مناطق کاملا متفاوت بوده است.

استفاده از مواد طبیعی، نوع و شکل پخت نان و صد البته دستان زنان زحمتکش کویر از دلایل دیگر دلچسب و لذیذ شدن نان محلی منطقه است.

 *دانلود کلیپ نانوایی سنتی تودشکی*


دسته بندی :
,

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۹۲ ، ۱۲:۵۶
علی عموحیدری

گویش نایینی یا زبان نایینی؟

در اینجا لازم است که گویش و زبان را تعریف کنیم. گویش خود یک زبان است که صورت نوشتاری ندارد و زبان ملی و رسمی یک کشور محسوب نمی‌شود اما از نظر علم زبان شناسی یک زبان زبان تلقی می‌شود. مثلا زبان نایینی یا سمنانی را که صورت نوشتاری ندارد و زبان رسمی یک کشور هم به حساب نمی‌آید ، گویش می‌نامیم.

 

گویش با لهجه تفاوت دارد ، تفاوت آنکه لهجه نیاز به ترجمه ندارد . هرجا که نیاز به ترجمه است ، گویش و زبان در برابر ما قرار دارد . در واقع تمام گویش‌‌های ایرانی ، زبان‌های ایرانی خوانده می‌شوند. کلمه گویش اسم مصدر است از فعل «gu» که در زبان پهلوی به صورت «guwišn» استعمال می‌شده و در زبان فارسی صامت «n» پایانی افتاده و به صورت گویش در آمده است.

توضیح نشانه‌های صوتی در این مقاله :

ای (کوتاه) : ‌i

او (بلند) : u

آ : ā

اَ : a

اِ ( کسره پس کشیده): ∂

ای : i

اِ (کشیده یای مجهول) : e

اُ (ضمه کشیده) : o

او: ū

ش : š

صورت بلند «اُ در زبان فارسی»

 

 

 

پیش از اینکه وارد بحث اصلی شوم به نظرم آمد که اگر مختصری درباره وجه تسمیه و اشتقاق کلمه «نایین» بنویسیم ، به جا و پسندیده است تا آنجاییکه نگارنده این مقاله اطلاع دارد ، در کتاب‌ها و منابع راجه به کلمه نایین بسیار آمده است. نایین در عبری یعنی جمال و آن شهریست در جلیل کرد که در انجیل لوق‌ باب هفتم شماره 11 ذکر شده و آنرا فعلا «نین» گویند.که شهری بزرگ و حصاردار بوده است. اما در حال حاضر ده کوچکی است و این ده از کوه طور به خوبی دیده می‌شود.

اگر بگوییم نایین از بناهای یهودیان است که کورش آن‌ها را از بابل ، زمانی که در زندان بخترالنصر اسیر بودند نجات داد و قسمتی از آنان را به جنوب اصفهان کوچانید . این شهر نایین را به یادگار از شهر نایین فلسطین بنا نهادند ، سخن نا حق نگفته‌ایم.

در سفرنامه صفاء السلطنه نایینی نیز چنین می‌خوانیم: «وجه تسمیه نایین این است که از ابنیه نائن ابن نوح ابن سامه این نوع (ع) است». در منابعی دیگر کلمه نایین را برگرفته از نام نی ، به دلیل رویش گیاه نی در این منطقه می‌دانند.

اکنون می‌پردازیم به موضوع اصلی یعنی تاریخ گویش نایینی. این گویش مردم نایین و اطراف آن می‌باشد. نایین در فاصله 140 کیلومتری شرق اصفهان ، بر سر راه اصلی اصفهان یزد واقع شده است. گویش نایینی یکی از گویش‌های مرکزی ایران است؛ این تقسیم‌بندی با عنوان مرکزی ؛ بیشتر جنبه جغرافیایی دارد تا زبانشناسی.

حدود 50 هزار نفر به این گویش سخن می‌گویند که در سال‌های اخیر به مرور از این تعداد کاسته می‌شود و قلمرو انتشار آن از سوی شمال غربی تا نزدیکی‌های اردستان ، از جنوب تا حوالی عقدا واقع در استان یزد ، از طرف شمال تا انارک و از طرف جنوب غربی تا حوالی کوهپایه اصفهان می‌رسد. برخی از روستا‌هایی که در جامعه و یا محدوده زبانی گویش نایینی قرار دارند و به این گویش سخن می‌گویند و دارای جمعیت بالای هزار نفرند عبارتند از : انارک ، بلان ، کجان ، تودشک و تودشکچو. در این روستاها لهجه‌های مختلفی از زبان نایینی وجود دارد.

 

گویش نایینی تنها صورت گفتاری دارد و مانند سایر گویش‌های فعلی ایران تحت نفوذ زبان فارسی بوده است، بطوریکه گویش نایینی به تدریج به «فارسی نایینی» تبدیل می‌شود. این دگرگونی در شهر نایین به خوبی مشاهده می‌شود. برای مثال جمله‌های زیر فارسی نایینی محسوب می‌شود و نه گویش نایینی:

فارسی نایینی : ketab ja šud  کتاب تمام شد

گویش نایینی : kutab ya bi  کتاب تمام شد

فارسی نایینی : dareškardand اخراجش کردند

گویش نایینی : beroši ka  اخراجش کردند

همانطور که ملاحظه می‌شود از واژه‌های فارسی در جمله گویش نایینی استفاده شده است ، یعنی قالب جمله نایینی و واژه فارسی است.

 

 

تغییرات صوتی:

همه زبان‌ها مدام و پیوسته در حال دگرگونی است ، این دگرگونی در اصوات، دستور و در معنای واژه‌های آن‌ها رخ می‌دهد. این تحول تدریجی می‌باشد و برای سخنوران و گویشوران زبان غیر محسوس است.

تغییرات صوتی و آوایی منظم هستند وقتی صوتی تغییر کند تمام اصوات مشابه آن در همان محیط صوتی و در همان منطقه جغرافیایی نیز به طور همزمان تغییر می‌کنند و یا به عبارت دیگر تغییر و تحول صوت منظم و قانونمند است.

تغییرات واکه‌ای و همخوانی (صامت یا مصوت) در زبان‌های ایرانی از دوره باستان تا به امروز علت واحدی نداشته است بلکه تابع عوامل متعدد بیرونی و درونی بوده است و در مجموع این دگرگونی‌ها تابع نظم خاص بوده است. اختلاف صوتی در واژه‌های زبان‌ها و گویش‌های گوناگون ایرانی بر اساس نظم و قاعده‌ای بوده که در طول تاریخ پدید آمده است. این واژه‌ها در آغاز کار در زبان‌های باستانی ایران متشابه بودند و سپس هر یک طبق نظم و قاعده خاص خویش تکامل یافته و به شکل امروز در آمده‌اند. همچنین مطابقت‌های منظم صوتی در واژه‌های زبان‌های ایرانی دلیل محکمی است بر اینکه زبان‌های مزبور ابتدا واحدی کامل و دارای همبستگی درونی بوده‌اند و مشابهت‌های آن‌ها ریشه‌ی تاریخی دارد. به عنوان مثال در اینجا واژه «روُزَنه – raožana» را از نظر می‌گذرانیم که صورت اوستایی آن به معنای درخشان و نورانی بوده است که از پیوند «ana» و کلمه «raož» ترکیب شده است.

واژه‌ی «raožah» در زبان اوستایی به معنای روز و روشنایی آمده است که شکل پهلوی آن «rōz» می‌باشد؛ پس می‌توان گفت که واژه‌ی روزنه در فارسی امروز صورت تحول یافته‌ی واژه‌ی «raožana» اوستایی می‌باشد. این واژه در گویش نایینی وجود ندارد اما واژه‌ی «hūrnū» (هُرونو) به معنای «روزنه یا جای عبور نور در گنبد» را به همین ترتیب می‌توانیم در این گویش ردیابی کنیم. به نظر می‌رسد که این واژه صورت دگرگون شده واژه فرضی «hvarana» باستانی باشد که از کلمه‌ی «hvar» به معنای خورشید به اضافه‌ی پسوند یا گستره‌ی «ana» درست شده است.

از مطالعه و مقایسه تعداد زیادی واژه‌های اصیل گویش نایینی با همانند آن‌ها در زبان‌های اوستایی ، فارسی باستان، پهلوی و فارسی تغییرات و ویژگی‌های صوتی جالبی مشاهده می‌شود که در اینجا با بررسی تعداد کمی از این واژه‌ها رابطه خویشاوندی و تاریخی گویش نایین با زبان‌های فوق نشان داده می‌شود تا از این طریق بتوانیم جایگاه این گویش را در دسته بندی‌های زبان‌های ایرانی مشخص کنیم.

واژه «نمد» نمونه خوبی است که در آن می‌توان تغییر صوتی «a» را به «اَ» و «d» را به «y» به خوبی مشاهده کرد.

    nimey  (نایینی) →  mamad(فارسی پهلوی) → mamata  (اوستایی) → نمد

با این توصیف در تمام واژه‌های گویش نایین صامت «ل» و «t» باستانی بین دو مصوت یا بعد از مصوت به صامت «y» تبدیل شده است. مثلا در واژه‌ی اوستایی «kata» به معنای خانه‌ی کوچک یا اطاق که در زبان پهلوی به صورت «katak» و در فارسی به صورت «kad» مانند کلمه «کدبانو» و در گویش نایینی به صورت «kiya» کِییَه به معنای خانه در آمده است می‌توان این تغییر صوتی را مشاهده کرد.

طبق همین قاعده می‌توان گفت که نام روستای «مَزْیَک» «mazyak» از توابع نایین احتمالاً در ابتدا به صورت «mazdak» یا «maždak» به معنای «مُزد ، پاداش و مژده» استعمال می‌شده است. در اینجا به کلمه‌ی شب نگاه کنید  که از صورت اوستایی «xšap» به شکل «šew» «شِو» از گویش نایینی و در زبان پهلوی به صورت «šab» در آمده است و در آن مشاهده می‌شود که خوشه پایانی «ap» یا «ab» به «ew» تبدیل شده است.

 

مشابهت‌های دستوری:

پسوند – پیشوند

برخی از پسوندها و پیشوندهای زبان‌های باستانی ایران به گونه‌ای در گویش نایینی به چشم می‌خورند که در حقیقت دیگر پسوند یا پیشوند به حساب نمی‌آیند و برای ساختن کلمات تازه مورد استفاده قرار نمی‌گیرند و اهل زبان آن‌ها را یک جزء جدا از کلمه نمی‌شناسند.

در مورد پسوند به واژه «hūronū» هُرُنوُ مراجعه شود و در مورد پیشوند به ذکر یک مثال می‌پردازیم.

پیشوند «ā» باستانی را می‌توان در واژه نایینی  «awur» «آوْر» به معنی آبستن ملاحظه کنید.

در زبان فارسی باستان این پیشوند همراه با فعل به کار می‌رفته مانند فعل «ābar» به معنای آوْر که از پیشوند «ā» به اضافه فعل «bar» به معنای بردن درست شده است. در فارسی امروز این کلمه به صورت «āwar» به کار می‌رود و دیگر فعل پیشوندی به حساب نمی‌آید و «a» جزء اصلی ساختمان کلمه است.

بررسی عدد هشت نیز قابل توجه است.

      hešt(نایینی) → hašt(ایران میانه) → ašta(ایرانی باستانی) → هشت

 

 

صفت مفعولی:

در این گویش صفت مفعولی از روی ماده‌ی فعل به اضافه نشانه «ta» باستانی ساخته می‌شود و در فارسی باستان صفت مفعولی از ریشه‌ی ضعیف فعل به اضافه نشانه‌ی «Ta» درست می‌شود.

marta(نایینی) → mur∂ag(پهلوی) → m∂r∂ta(اوستایی) → marta(فارسی باستان) → مرده

 مغایرت‌ها و مشابهت‌های لغوی:

اکنون در مجموعه‌ی زیر واژه‌ی «گوش» را مقایسه می‌کنیم که از ایرانی باستان «gauša» به معنی گوش آمده است. از مقایسه‌ی واژه‌های زیر به راحتی می‌توان پی برد که این گویش جزء گویش‌ها و زبان‌های غربی ایرانی کنونی است.

زبان‌های غربی ایرانی

فارسی          gūš

بلوچی          gōš

نایینی           goš

زبان‌های شرقی ایرانی

آسی          Уos

یغنانی          Уūš

پشتو          Уwaš

حال در این مجموعه واژه «گاو» که از ایرانی باستانی «gav» آمده است بررسی می‌کنیم:

زبان‌های غربی ایرانی

فارسی        gav

تاجیکی          gov

نایینی          gā

زبان‌های شرقی ایرانی

آسی          Уog

یغنانی          Уow

پشتو          Уwā

به کمک زبان‌شناسی تاریخی تطبیقی و با توجه به آنچه گفته شد به طور خلاصه و مفید می‌توان گفت که گویش نایینی گونه‌ای از زبان‌های ایرانی غربی کنونی است که از نظر تاریخی دنباله‌ی زبان‌های ایرانی میانه غربی به حساب می‌آید. بسیاری از ویژگی‌های صوتی، لغوی و دستوری این گویش همانطور که دیدیم نشان می‌دهد که از نظر خویشاوندی ارتباط بسیار نزدیکی با زبان‌های یاد شده دارد.

فارسی باستان یا زبان سنگ نوشته‌های هخامنشی به خط میخی مادر همه‌ی زبان‌ها و گویش‌ها محسوب می‌شود. از صورت قبلی این گویش اطلاعی نداریم زیرا هیچ اثر نوشتاری یا مکتوب در دسترس نیست اما از آنجایی که همه‌ زبان‌ها پیوسته در طول تاریخ تغییر می‌کند ، این گویش نیز قبلاً به گونه‌ای دیگر بوده است. تاریخ این گویش جدا از تاریخ و قدمت شهر نایین نیست ، پس می‌توان گفت که گویش مردم نایین در 15 قرن پیش با گویش کنونی که مورد بحث ماست دو گونه‌ی متفاوت از یک اصل مشترک بوده‌اند. این گویش به گویش مردم میمه و زرتشتیان یزد بسیار نزدیک است و می‌توان گمان کرد که در گذشته بسیار دور همه‌ی این گویش‌ها به صورت گونه‌ای واحد رایج بوده است. چه بسا اتفاق افتاده که گونه‌ای از یک زبان خاموش شده یا گونه‌ای جدید از آن به تدریج ظاهر گشته است.

بعضی‌ها فکر می‌کنند که گویش نایین زبان زرتشتی بوده است، این گوشزد لازم است که زرتشتی زبان نیست بلکه یک دین است. در تقسیم بندی زبانی سخن از زبان‌های «پهلوی و زرتشتی» یا «فارسی میانه» به میان می‌آید که زبان رسمی و نوشتاری دوره ساسانی بوده است؛ در حالی که گونه‌های دیگری از زبان‌های ایرانی میانه غربی نیز در آن دوره متداول بوده‌اند.

گویش فعلی زرتشتیان یزد اصیل‌تر و قدیمی‌تر از گویش نایین نیست و مانند سایر گویش‌ها و زبان‌های فعلی ایران دچار تحول و دگرگونی شده است.

 

جایگاه گویش نایینی در بین گویش‌های ایرانی:

گویش نایینی از نظر طبقه‌بندی در بین گویش‌های فعلی ایران جزو گویش‌های «ایران جنوب غربی» است که بسیاری از واژه‌های «ایران شمال غربی» را نیز دارا است. برای اینکه بتوانیم این طبقه بندی و اینگونه اصطلاحات را بیان کنیم ، به ناچار می‌باید تاریخ مختصر زبان‌های ایرانی را از آغاز تا به حال بازگو کنیم زیرا مطالعه و بررسی این گویش جدا از سایر زبان‌ها و گویش‌های ایرانی ممکن نیست.

زبان‌های ایرانی:

زبان‌های ایرانی از گروه زبان‌های «هند و ایرانی» یا «آریایی» منشعب شده‌اند. گروه هند و ایرانی خود شعبه‌ای از خانواده زبان‌های «هند و اروپایی» می‌باشند. زبان هند و اروپایی زبان اقوامی بود که در ناحیه آسیای میانه و اطراف دریای خزر و حدود پیش از هزاره اول میلادی زندگی می‌کردند.

نیاکان دو قوم ایرانی و هندی برای مدت زیادی پس از جدا شدن از اقوام هند و اروپایی با یکدیگر زندگی می‌کردند و پس از آن به تدریج از یکدیگر جدا شدند و بخشی به سرزمین هند رفتند و بخش دیگر به سرزمین امروزی ایران آمدند‌ ، که نام ایشان به جایگاه کشورشان اطلاق شده آن را «ایران» و خود را آریایی نامیدند.

زبان‌هایی را که اقوام ایرانی از آن زمان تا به حال به آن‌ها تکلم کرده‌اند «زبان‌های ایرانی» می‌گوییم. از روی اسناد و مدارک به دست آمده و به کمک زبان شناسی تاریخی ، تاریخ تحول زبان‌های ایرانی به سه دوره تقسیم شده است:

1.       دوره زبان‌های ایران باستان

2.       زبان‌های ایرانی میانه

3.       دوره زبان‌های ایرانی کنونی (جدید)

نا گفته نماند که این تقسیم بندی بیشتر مربوط به ساخت زبان و میزان دگرگونی و تحول آن است.

دوره باستان از زمانی شروع می‌شود که آثار نوشته‌هایی به زبان‌های ایرانی به جای مانده است و تا پایان امپراطوری هخامنشی این دوره ادامه دارد. دوره میانه ، از زمان اشکانیان تا اسلام می‌رسد ، اما بعضی از زبان‌های ایران میانه تا قرن سوم ه.ق رواج داشته‌اند. دوره کنونی به آن دسته از زبان‌ها و گویش‌هایی گفته می‌شود که از شروع دوره اسلامی تا به حال در سرزمین بزرگ ایران متداول بوده‌اند و در گفتار یا نوشتار در بین اقوام و طوایف مختلف ایران رواج داشته‌اند. یکی از آن‌ها زبان فارسی دری است، که زبان رسمی، ملی، اداری و ارتباطی در میان همه ایرانیان بوده است.

گویش نایینی که تنها صورت گفتاری دارد نیز یکی یا گونه‌ای از زبان‌های ایران جدید به حساب می‌آید که از صورت قبلی آن به علت نداشتن آثار مکتوب اطلاعی در دسترش  نیست ، البته نگارنده صد‌ها واژه از گویش نایین را ریشه یابی کرده و آن‌ها را با همانندشان در زبان‌های باستانی و میانه ایران مقایسه کرده است.

زبان‌های باستانی ایران:

1.       فارسی باستان: این زبان که فرس قدیم و یا فرس هخامنشی خوانده می‌شود، زبان مردم پارسی و زبان رسمی ایران در دوره هخامنشی بوده و با زبان «اوستایی» و «سانسکریت» ارتباط و خویشاوندی نزدیک دارد. مدارک مهم این زبان سنگ نوشته‌های پادشاهان هخامنشی است (358-580 پیش از میلاد). این کتیبه‌ها به خط میخی است و تقریباً در آن‌ها 500 لغت وجود دارد. بسیاری از واژه‌های فارسی باستان با اندکی تغییر و دگرگونی به فارسی میانه و فارسی جدید و سایر گویش‌های ایران از جمله گویش نایینی رسیده‌اند.

2.       زبان اوستایی: این زبان، زبان مردم قسمتی از نواحی شرق و شمال شرقی ایران «مرو ، هرات، خوارزم» بوده و کتاب مقدس دینی اوستا به آن زبان نوشته شده که به نام «خط اوستایی» و یا «دین دبیری» شهرت دارد و در اواخر دوره ساسانی از خط پهلوی استخراج و تکمیل گردید. زبان اوستایی به فارسی باستان و سانسکریت (زبان مردم هند در گذشته) ارتباط و خویشاوندی نزدیک دارد و در آن حالت‌های صرفی هشتگانه مانند فارسی باستان وجود دارد و چون کتاب مقدس اوستا بدان زبان نوشته شده است ، ما آن زبان را اوستایی می‌نامیم.

زبان‌های ایرانی میانه:

دوره میانه زبان‌های ایرانی از انقراض امپراطوری هخامنشی آغاز و با برچیده شدن شاهنشاهی ساسانی پایان می‌یابد. این دوره در واقع مرحله انتقالی و حلقه‌ای واسط است که زبان‌های ایرانی باستان و زبان‌های ایرانی کنونی را به یکدیگر متصل می‌کند. در این مرحله ، زبان‌های ایرانی از حالت باستانی و اشتراکی و همانندی خویش دور شدند و نظام صوتی و دستوری آن‌ها دستخوش دگرگونی گردید.

زبان‌های ایرانی میانه به طور کلی به دو گروه غربی و شرقی تقسیم می‌شوند.

از گروه غربی، پهلوی را می‌توان نام برد که دنباله زبان فارسی باستان است که خود به دو گروه شمالی و جنوبی تقسیم می‌شوند که گویش شمالی را «پهلوانیک» یا «پهلوی اشکانی» و گویش جنوبی را «پارسیک» یا « فارسی میانه» می‌نامند.

زبان‌های گروه شرقی که دنباله زبان اوستا هستند به دو دسته شمالی و جنوبی تقسیم می‌شوند. زبان‌های دسته‌ی شمالی عبارتند از : زبان «سغری» و «خوارزمی» و دسته جنوبی شامل : زبان «سکایی» و زبان «بلخی» است

.

زبان‌ها و گویش‌های کنونی ایران:

زبان‌های باستانی و میانه ایران ، امروز مرده یا خاموش به حساب می‌آیند و زبان‌ها و گویش‌های فعلی ایران که دنباله زبان‌های باستانی و میانه هستند بسیار پراکنده و دیگر با مرز‌های سیاسی و جغرافیایی ایران فعلی مطابقت ندارند. دامنه انتشار زبا‌ن‌ها و گویش‌های معاصر ایرانی از کنار رود دجله تا ترکستان غربی و از قفقاز تا دریای عمان گسترش یافته است.

مبنای طبقه‌بندی زبان‌ها و گویش‌های کنونی ایرانی از لحاظ تاریی به تاریخ گذشته آن زبان‌ها بازمی‌گردد. مهمترین مقیاس که در این طبقه‌بندی مورد استفاده قرار می‌گیرد مربوط به اختلاف تاریخی است که میان زبان‌ها و گویش‌های ایرانی وجود داشته است، یعنی اختلافاتی که پیدایش آن‌ها مربوط به دوره باستانی زبان ایرانی می‌باشد.

زبان‌های کنونی ایران به دو گروه اصلی تقسیم می‌شوند: یکی زبان‌های ایرانی غربی که دنباله زبان‌های میانه غربی ایران هستند و دیگری زبان‌های ایرانی شرق که دنباله زبان‌های ایرانی میانه شرقی هستند.

تعدادی از گویش‌ها و زبان‌های ایرانی غربی کنونی عبارتند از: زبان فارسی کنونی، گویش کردی، گویش بلوچی، گویش‌های گیلکی و مازندرانی و گویش‌های مرکزی ایران مانند: گویش نایینی، گویش میمه‌ای، گویش زفره‌ای و گویش سمنانی. برخی از گویش‌ها و زبان‌های ایرانی شرقی کنونی عبارتند از: زبان پشتو، پامیری و زبان آسی.

بدین شکل توانستیم جای گویش نایینی را در بین زبان‌ها و گویش‌های ایرانی معین کنیم.

 

پیرامون چند واژه گویش در متون فارسی:

کره زمین متاسفانه به پاره‌هایی تقسیم شده است که به ظاهر به مرزهای جغرافیایی ولی در حقیقت با مرزهای سیاسی از یکدیگر جدا شده‌اند. در درون هر مرز سیاسی انسان‌هایی قرار دارند که یک جامعه سیاسی را به وجود می‌آورند. گروه حاکم به هر شکلی که به وجود آمده باشد، برای برقراری ارتباط با افراد جامعه، زبانی را به عنوان زبان رسمی بر می‌گزیند که جامعه مجبور است در برخورد با حکومت آن را به کار برد.

یک جامعه سیاسی به دلیل پیوند با زبان رسمی امکان خودنمایی و گسترش را برای زبان‌ها و گویش‌های دیگری که در جامعه به کار می‌روند محدود می‌سازد و حتی کاربرد واژه (زبان) را برای زبان‌های محلی و قومی غیر ممکن می‌سازد. کاربرد واژه «لهجه» یا «گویش» برای هر زبان غیر رسمی بدون توجه به شمار سخنگویان و پشتوانه آثار مکتوب و ارزش‌های زبانی و ادبی آن ، یکی از نتایج این پیوند است.

هر زبان رسمی دارای دو گونه است: گونه نوشتاری و گونه گفتاری. اما حقیقت آن است که آن‌چه را زبان رسمی می‌گویند یک گونه بیشتر نیست و آن گونه نوشتاری است. جامعه‌ سیاسی (کشور) از گروه‌های گویش گوناگون تشکیل شده است در چنین حالتی گروه حاکم ، به خاطر پرهیز از برخورد‌های اجتماعی ناشی از برخوردهای زبان ، گویش یک گروه گویش جامعه را به دلیل شرکت اعضای آن و یا محبوبیت و نفوذ و اعتبار بیشتر به عنوان زبان رسمی انتخاب می‌کند. گاهی دیده می‌شود که زبان رسمی از بین هیچ یک از گویش‌ها انتخاب نمی‌گردد.

حقیقت آن است که اعضای یک جامعه سیاسی باید برای رفع نیازهای فردی و اجتماعی با یکدیگر ارتباط برقرار سازند و گویش‌ها در اینگونه جوامع به عنوان وسیله ارتباطی نقش مهمی دارند، هر چند که یک زبان رسمی وظیفه ارتباط بین اعضای آن جامعه و گروه حاکم را بر عهده داشته باشد. گویش‌ها و زبان رسمی مشابه و یکسان هستند و به مرور زمان اختلاف‌هایی در دستگاه آوایی، دستوری و معنایی این دو گونه به وجود می‌آید و از گویش برای نامیدن زبان‌های غیر رسمی یک جامعه سیاسی (کشور) به کار می‌رود که با زبان رسمی خویشاوندی دارند و در اصل از یک خانواده هستند اما امکان درک متقابل آن‌ها در جامعه نیست و در بعضی موارد درک متقابل بسیار محدود است.

خوشبختانه بسیاری از گویش‌های ایرانی به وسیله زبان‌شناسان و گویش شناسان به صورت علمی مورد مطالعه قرار گرفته‌اند. شناخت و مطالعه دقیق و علمی این گویش‌ها به ما کمک می‌کنند تا زبان فارسی را که زبان رسمی ، ملی و میراث فرهنگی ماست غنی‌تر سازیم. این گویش‌ها تحت تأثیر زبان فارسی به سرعت خاموش و فراموش می‌شوند.

گویش‌های ایرانی از نظر ذخیره واژگان بسیار غنی هستند و برای تدوین یک فرهنگ جامع و کامل زبان فارسی می‌توانند بسیار مفید باشند. در اینجا برای اینکه اهمیت موضوع روشن شود چندین واژه را از گویش نایینی در متون فارسی ردیابی می‌کنیم که این واژه در گذشته‌ای بسیار دور در زبان فارسی مورد استفاده قرار می‌گرفته‌اند اما امروزه از بین رفته‌اند و فارسی زبانان ایرانی دیگر آن‌ها را به کار نمی‌برند و قادر به درک‌ معنای آن‌ها نیستند. فرهنگ نویسان هم این واژه‌ها را در فرهنگ‌های فارسی ثبت کرده‌اند. اما به علت عدم دسترسی به واژه‌های گویشی، معنای کاملی برای این واژه‌ها ننوشته‌اند که در اینجا با بررسی برخی از این واژه‌ها مطلب روشن خواهد شد.

واژه «سَلّه – salleh» که یک واژه عربی است ، در متون و فرهنگ‌های فارسی به معنای سبد، زنبیل و سبد مارگیری آمده است ؛ «تقدیر آسمان شیر شرزه را گرفتار سلسله گرداند و مار گرزه را اسیر سَلّه» (کلیله و دمنه). این واژه در گویش نایینی تنها به معنای لانه پرندگان به کار می‌رود ، بنابراین «لانه» معنای دوم این واژه محسوب می‌شود. همچنین واژه «تَگ - tag» به معنای ته و پایین هنوز در این گویش به کار می‌رود و در «قابوس نامه» چنین آمده است : «صوفی به مرد گفت : پنج دینار به من بده. بدو داد، وی به تَگ چاه انداخت». در مورد واژه «چاشت – chašt» در برهان قاطع آمده است : «طعام، خوردنی، یک حصه از چهار حصه روز باشد و طعامی که در آن وقت خورند.» و در تاریخ بیهقی خوانیم که : «ناگاه بادی و رعدی برخاست که همه خیمه‌ها و آدم‌ها بر هم زد و تا روز دیگر چاشت‌گاه چنین بود.» . در زبان نایینی به غذایی که تقریباً بین ساعت هشت و نیم تا ده صبح می‌خورند گفته می‌شود و همچنان به همان فاصله زمانی نیز چاشت می‌گویند.

کلمه «دیزه» به معنای «چموش و تنبل» همراه با واژه «خر» به کار می‌رود، در این مورد به ترجمه این ضرب‌المثل از این گویش توجه کنید: «خر دیزه به مرگ خودش راضی می‌شود تا به صاحبش ضرر برساند.» البته در زبان فارسی همین ضرب المثل تحت عنوان «خرموشه» نیز گفته می‌شود ولی منظور ما در اینجا این است تا معنای دومی (چموشی و تنبلی) برای واژه دیزه بیان کنیم و در جاهای دیگر این معنا دیده نشده است. این جمله از کتاب قابوسنامه نیز قابل توجه است ، «اسب دیزه که سیاه قوایم باشد و بر آن صفت بود که زرده وا گفتم».

فعل «دل‌نهادن» به معنای دل بستن و دوست داشتن در متون فارسی به کرّات آمده است. برای نمونه «با من بسیار کرامت‌ها کرد و نگذاشت که باز گردم، از بس احسان‌ها که می‌کرد با من ، من نیز دل بنهادم و چند سال به گنجه مقیم شدم.» (قابوس نامه) . این فعل امروز به این شکل در زبان فارسی دیگر کمتر رایج است اما در گویش‌های ایرانی از جمله در گویش نایینی ، بدون تغییر به ما رسیده است. این جمله در این گویش قابل توجه است: «دلُش و نِه تا بیلَدیبی» یعنی دل ببند و توجه که تا یاد بگیری. یکی دیگر از واژه‌هایی که معنای دیگری غیر از آنچه که در فرهنگ‌ها آمده است دارد کلمه یا واژه «گَبر – gabr» است. در متون پهلوی زرتشتی (فارسی میانه) تا آنجاییکه نگارنده اطلاع دارد این واژه به کار نرفته است، پس می‌توان گفت که این واژه در دوره اسلامی متداول شده است. در گویش نایینی این واژه «گَوْر – gavr» تلفظ می‌شود و به پیروان اشوزرتشت گفته می‌شود و همچنین به مسلمانی که ختنه نشده باشد. در اینجا معنای دوم این واژه به عنوان یک معنای جدید قابل توجه است، زیرا در هیچ یک از فرهنگ‌ها و دیگر آثار مکتوب صورت دوم این واژه از نظر معنایی به کار نرفته است. در فرهنگ‌های فارسی این واژه به معنای زرتشتی آمده است. «گبر» به معنای مُغ است. (برهان قاطع). «به نماز جنازه حاضر نگشت و گفت: او به مدح گبران و آتش‌پرستان عمر گذرانیده است.» (تاریخ بیهقی).

واژه «مَسکه» به معنای «کره» چند صد سال است که در زبان فارسی دری دیگر به کار نمی‌رود اما در گویش نایینی هنوز این واژه با همان معنی زنده است. این جملات از کتاب «جوامع الحکایات» آمده است: «شاپور را از آن نازکی و لطافت اندام او عجب آمد و گفت: غذای تو در وقت تربیت چه بوده است که اندام تو چنین لطیف و نعیم گشته است؟ گفت: پدر مرا از زرده خایه‌ی مرغ و مغز سر بره و مسکه و انگبین داد.» . واژه‌ی دیگری در این مورد «جُرّه» است که در برهان قاطع با این معنا آمده است: «نرینه هر جانور باشد از چرنده، پرنده عموماً نرینه باز را گویند خصوصاً چه از «جُرّه باز» مراد باز نر بود، بعضی باز سفید را گفته‌اند ، خواه نر باشد ، خواه ماده، و بعضی گویند به معنی چاردانگ هر چیز است، یعنی نه بزرگ و نه کوچک، و بعضی کوچک هر چیز را «جُرّه» گویند. به معنی دلاور و شجاع نیز آمده است.»

جالب توجه است که در گویش نایینی این واژه فقط به پسران نوجوان گفته می‌شود و این می‌تواند معنی جدیدی برای این واژه باشد زیرا در فرهنگ‌ها و متون فارسی این واژه فقط به جانوران و اشیاء نسبت داده می‌شود و در این گویش بد انسان بابا طاهر می‌فرمایند:

جره بازی بدم رفتم به نخجیر         سیه دستی زده بر بال مو تیر

از این نمونه‌ها در گویش‌‌های ایرانی بسیار زیاد است.

 

رضا آقا بابایی بادافشانی





۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ فروردين ۹۲ ، ۱۶:۰۶
علی عموحیدری

با سلام و عرض تبریک عید نوروز و تسلیت پیشاپیش دهه فاطمیه باز هم با یه سری تصویر قدیمی که باز هم جناب آقای مهدی اعتمادی لطف کردن و در اختیار ما قرار دادن در خدمت دوستان هستیم. امیدوارم لذت ببرین و برای عزیزانی که در این تصاویر هستند و در بین ما فقط خاطره زیبایی ازشون در یادها باقی مونده با ذکر فاتحه طلب مغفرت کنیم.

در پایان از همه دوستان و همشهریهای عزیزم خواهش میکنم برای سلامتی عزیزمون فرهاد حسینی دعا کنیم. الهی خدا به حق این روزها به همه مریضا شفا عنایت کنه از جمله ایشون





۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ فروردين ۹۲ ، ۱۶:۱۸
علی عموحیدری

       

فاطمه !چه مظلومانه تو را میان در و دیوار گذاشتند و چه ناجوانمردانه دست پهلوان پهلوانان را بستند و یاس باغپیامبر صلی الله علیه و آلهرا پرپر کردند!

کدام سیلی بود که صورت تو را نیلی کرد؟

میخ در و پهلوی تو؟

علیدست و پا بسته روبه روی تو؟

آه! چه دردناک است زنی را مقابل چشمان همسرش کتک بزنند و زخم غیرتش را عمیق کنند و نمک بپاشند.

خدایا! چه برعلیگذشت وقتیفاطمهرا میان در و دیوار دید؟

چه بر علی گذشت وقتی مخفیانه و غریبانه؛ امّا عاشقانه تو را دفن کرد.

آن شب کهعلی علیه السلامبا اشک خویش، شبانه تو را غسل داد و به خاک سپرد،حسنوحسینمی گریستند وزینبجای خالی تو را می نگریست و اشک از چشمانش سرازیر می شد.

امروز، اگرچه قرن ها از غروب آفتاب عفاف و ایمان گذشته است، امّا هنوز دل هزاران عاشق، در سوگ مادر، داغدارند و چشم ها، در جست وجوی مزار پنهان اوست، تا شاید دوباره نشان عشقعلی علیهالسلامرا در یابند و دل دردناک خود را تسکین دهند.

آغازدهه فاطمیه وشهادتحضرت فاطمه زهرا(س)تسلیت باد.

       "دکلمهپروانه ای که سوخت(صوتی) "      

   





۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ فروردين ۹۲ ، ۱۱:۳۳
علی عموحیدری

"دوستان نظر فراموش نشه"

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ فروردين ۹۲ ، ۱۷:۴۵
علی عموحیدری