تودشک شهری دردل کویر

تودشک شهری دردل کویرباآب وهوایکوهستانی

تودشک شهری دردل کویرباآب وهوایکوهستانی

نویسندگان

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «زبان تودشکی» ثبت شده است

سلام

پس از بررسی اجمالی قواعد و برخی از ویژگی های گویش زیبای تودشکی و همچنین بررسی چندین ضرب المثل در این گویش امروز این پست رو با ادامه ضرب المثل های زیبای تودشکی ادامه می دهیم.

گیزر نا وار:کنایه از کسی که قد بلند و گردن کشیده ای دارد.

گیزر گل اندی:  کنایه از کسی که ریگی به کفش دارد.

گیزر رِنده:کنایه از کسی که کار بیهوده ای انجام می دهد.

گیزر از کین ور کینه:  کنایه از شخصی که بسیار سخت گیر است.

کمبش بر کیشا:کسی که کار را تمام می کند و حرف آخر را می زند اگر چه باعث ناراحتی شود.

کمبه کش اش که:کسی که کار را به یکباره به پایان می رساند.

اووش کرت آخری نایه:کنایه از کسی که همه درب ها را از پشت بسته و تمام هم و غمش را برای کاری قرار داده

پاش رو مار اسه :کنایه از کسی که تنبل است و هر کاری از او بخواهند انجام نمی دهد .

زوری گو د پات کیری د نات که:کنایه از اینکه به جای اینکه دستور بدهی و برای انجام کاری از کسی خواهش کنی خودت بلند شو و کار را انجام بده.

هم ور کر:یعنی حرفت را زود بزن و مقدمه چینی بیهوده را کنار بگذار

ماش او کیشا:یعنی با حرف هایش وجهه و آبروی ما را برد.

کک ام د توش خوس:کنایه از کسی که با حرفش در دل مردم آشوب به پا میکند و مردم را به جان همدیگر می اندازد . چیزی می گوید که صحت ندارد تامردم با هم درگیر شوند. دو به هم زن

خل اسر:خاک بر سر

لکه کشان:کنایه از کسی که خیلی ژولیده پولیده بوده و به خود نمی رسد و موقع راه رفتن کفشش را روی زمین می کشد.

چایرش دم کیلندین اسه:کنایه از کسی که برای هر کاری آماده است. یعنی برای هر کاری سریعا آماده می شود.

توم خاش بو:کنایه از کسی که ارزشی ندارد و خود را مطرح می کند . در این صورت به او می گویند تو را خوشم باشد.

اشنه:کنایه از قد بلند

بنجه بری:یک تکه و همگانی ، همه، کل چیزی

بوش وری شو:یعنی خبرش خواهد رسید . خبر آن به زودی پخش خواهد شد.

چس اش گند کیره:کنایه از کسی که مغرور است.

شره یو:ژنده پوش است

کیرکش وادر تی:نشان از کسی که  با عصبانیت میخواهد از کسی انتقام بگیرد.

کین و کیه وکیره:  یعنی قدیمی می شود و برای خودش جایگاهی پیدا می کند معمولا برای بیماری کهنه شده به کار می رود.

گمبه لنجی:کسی که تو دماغی حرف میزند.

گو موره ام کیشا:یعنی مراقب بودم و زاغ سیاه چوب زدن

کوی بارش نا کیرن :به کسی گفته می شود که بی لیاقت است و توانایی انجام هیچ کاری را ندارد.

اشتر شوره خارتی:کنایه از قد بلند و فرد بی خاصیت

واویزم وکفت:به هوس افتادن ، با دیدن چیزی دل آب افتادن

کلش شیرین وکه:یعنی با دادن چیزی رضایتش را جلب کن

بیرشک:جرقه آتش

سنگ اوخوس تا بیغلت ویه:کنایه از سر کار گزاشتن طلبکار است. می گویند پول می خواهی ؟ سنگ بنداز تا بغلت باز شود.

 





۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ فروردين ۹۲ ، ۱۴:۴۳
علی عموحیدری
در ادامه مطلب بررسی ویژگی های گویش تودشکی ضرب المثل های تودشکی رو ادامه میدم:

اُشتر گو علفُش وا ناش دوراز کیره:شتر که علف می خواهد گردنش را دراز می کند. کنایه از نابرده رنج گنج میسر نمی شود.

ایم گو نبو دیم گو نبو دبولی زینی دلم وَ بو:آنم که نباشد، اینم که نباشد بر دله میزنم دلم باز می شود. کنایه از بی نیازی شخص به دیگران

اُوُش تو هولوک مورچه ریته:آب در سوراخ مورچه ریخته است، کنایه از اینکه کاری کرده که موجبات دردسر را برای خود فراهم نموده است.

اُو رَه خویوش وایوزَه:آب راه خودش را پیدا می کند، یعنی کاری که باید انجام شود انجام خواهد شد.

جدا شد یکی چشممه از کوهسار              به ره گشت ناگه به سنگی دچار

چنین گفت آهسته با سنگ سخت              کرم کرده راهی ده ای نیکبخت

سیه سنگ تیره دل سخت سر                    زدش سیلی و گفت: دور ای پسر

نشد چشمه از پاسخ سنگ سرد                به کندن در اِستاد و اِبرام کرد

بسی کند و کاوید و کوشش نمود                 کزان سنگ خارا رهی برگشود

اُوی گو نو بیره:آبی که نان را می برد، در مورد منافعی که به زیان منتهی می شود.می گویند آبی است که نان ندارد بلکه نان می برد.

بالاتوم دیَه تِگُت جی وینی:بالایت را دیدم پایینت را هم خواهم دید. به امروزت مشو غره که از فردا نیی آگه

بِری کییَش تاکو (بِرکیه وازی):درب خانه اش باز است. یعنی مهمان پذیر و بخشنده است.

بِرُش هَبِند دِرِش نَبِند:در خانه را ببند او را کتک نزن

بِروش گو تاکنَه کینُش و خاک نَه:درب را که باز کنی خودش را به خاک می اندازد، از اول درب را باز نکن والا اگر در به رویش باز شد و وارد شد بیرون فرستادنش مشکل است.

بغدادُش خورابُه:بغدادش خراب است. یعنی اوضاعش درهم و پریشان است.

بیار گو بیارو کار تَیارو:برادر که برادر باشد کار درست است. یعنی اگر برادر راستی برادر باشد و خودخواه نباشد امور اصلاح پذیر خواهد بود.

بیخوی خندای بیرمبه داره:بی جهت خندیدن به دنبال خود گریه همراه می آورد. اسراف فقر و احتیاج در پی دارد.

کَفتین نو نخار نابُ:بیل نان خالی هم نمی شود. بیل در دست کارگر هم نان می شود هم نان خورش . تنها بیل داشتن کافی نیست بیل زنی لازم است.

بزغاله مسی کیره:بزغاله مستی می کند: رفتاری بدون فکر انجام می دهد.

پاچه پاره:یعنی یاغی و بی ادب

کولاش پشم نداره:کلاهش پشم ندارد.کنایه از بی عرضگی و بی مصرفی است.      

 





۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۹۱ ، ۲۰:۴۵
علی عموحیدری
سلام

همونطوری که قول داده بودم امروز با چند تا از ضرب المثل های ناب که فقط توی گویش تودشکی میشه اونا رو پیدا کرد در خدمت هستیم. امیدوارم لذت ببرید:

به ترتیب الفبا: حرفا؛آ

اَارُووِسُ-->امروز بس است.

معمولا در پایان کار و بروز خستگی گفته می شود.

اَراُپَسّا-->آسیاب است و نوبت

این جمله وقتی گفته می شود که کسی بخواهد خارج از نوبت بهره بری نماید.

اَرُش گِرتَه-->آسیابش می گردد.

کارش به کام است و شاید مترادف > (خرش می رود) باشد.

گاهی هم دهان را به آسیاب تعبیر می کنند و در مورد کسی که پیوسته چیزی در دهانه دارد می گویند:

دایم اَرُش گِرتَه

اُ چِم پیا وات-->چه باید می گفتم؟

برای سخن پرگویان و یاوه گویان استعمال می  شود.

اَتِشُش داغُ-->آتشش داغ است.

سماجت و اصرار داشتن و کار بر وفق مراد بودن است،

اَتِش اَتِش ناسوینَه-->آتش آتش را نمی سوزاند.

جنس از هم جنس افسرده نمی شود برای دو حریف هم زور و هم پایه استعمال شده است.

اَتِشُش وَ مَرتَه-->آتشش خاموش شده است.

خواهشش تمام شده و میلی ندارد.

آرُوغِ ناشتا زینَه-->آروغ ناشتا می زند.

کنایه از گزاف گویی و ادعای باطل و بیهوده می باشد.

از سایَهِ خُیُش تَرسَه-->از سایه خودش می ترسد.

برای نکوهش بی هنری فرد گفته می شود. برای ترسو جلو دادن کسی

از اُو کَرَه گیرَه-->از آب کره می گیرد.

برای افراد طماع و سودجو و مال پرست که می خواهند از آتش، نم بگیرند و نر را می دوشند، گفته می شود.

از کولا وگیرِفتُش مَالیمُه کولا شینَسَه-->از کلاه برداشتنش معلوم است کلاه می شناسد!

برای افراد ناشی و ناتوان در انتخاب گفته می شود.

اُوی اُ تُوی-->آبی و تابی

برای تاب دادن ریسمان، چند روز آن را در آب می گذاردند و با طول و تفصیل ، تاب می دادند. حال ، سفارش فوریت پیدا می کند. می گویند: نم آبی و دم تابی!

اُوجی گُه یُکیا وَمُنَه گِندُش وِکَه-->آب هم که جایی بماند بو می گیرد.

اشاره به کار و کوشش و منع بی کاری است .

از وَشگی اُو وَا خورَه-->از گرسنگی آب می خورد.

کنایه از نداری و احتیاج است، گاهی شرح حال اشخاصی است که تظاهر معکوس دارند.مثلا آب میخورند، یعنی غذا خورده اند و کف گیر به ته دیگ خالی می زنند.

اُفتُو گِز کیرَه-->آفتاب را ذرع (متر) می کند.

آفتاب، قدم می کند؛ اندازه می گیرد. کنایه از بی کار بودن و تنبلی و بی عاری است.

اُوش وِکَرتِ آخِر اِسَّه-->آبش به کرت آخر است.

یعنی از دور خارج است.

اُو از سِرُش وَکَفتَه-->آب از سرش گذشته است.

اُسُوخُن وِکویَه ناتَه-->استخوان به سگ نمی دهد!

برای افراد لئیم و فرومایه و نان نخور (خسیس و بی رحم) استعمال شده است.

درویش به جز بوی تعامش نشنیدی -- مرغ از پس نان خوردن او دانه نچیدی

آشی یَش دِرِ نایَه-->آش جو بار کرده است.

دیزی آش جو را در تنور یا اجاق گذاشته است. دِرُشنا دِرُتنا به طور مطلق برای شوخی و مسخرگی هم به کار می رفته . دِرنا یا دِرُمنا تودشکی، با راست کردم لری، تشابه معنایی دارد. لرها وقتی می خواهند از مهمان پذیرایی کنند، می گویند: غذا سیت راست کِردُم. آش جو بخورو بدو! آش جو به طور صحیح برای پخت مدت زمان زیادی نیاز دارد که بهترین غذا ها می باشد.

اُفتُو دِرشُی ویرُش یه اُفتو-->آفتاب غروب می کند او شور و حال پیدا می کند.

نکوهش افراد تنبل و بی کاره از صبح اول وقت کار نمی کند و وقتی که همه دست از کار می کشند، او مشغول می شود.

اُکو تا ایشِم-->بکوب تا برویم.بزن بریم.

وقتی بوده که مردم را با طبل جهت دسته های عزاداری جمع می نمودند.

آل ناشَبَه اِگِر شَبَه وَچَه شَبَه یا زائو شَبَه-->آل نمی تواند ببرد اگر می تواند ببرد بچه را می برد یا زائورا

آل همچون غول و دیو مربوط به افکار دوره قدیم بوده است ماده هم ست و خیلی مایل به خورد بچه های جدید الوالده می باشد. و اگر بچه نشد مادر بچه را و در این خصوص داستان های زیادی ساخته اند.این مثل، وقتی گفته شده است که زنی را نامزد کاری نمودند و زن گفت : آل مرا می برد، به او گفتند آل کاری ندارد.

وقتی کسی بخواهد شانه از زیر بار خالی کند به او می گویند.

اَلو اَلو وَازی پُلُو-->آتش بهتر از پلو!

در موقع شدت سرما و برف و بهمن برای تعجیل در تیه آتش گفته می شود:

آتش به زمستان ز گل صوری به ---- یک زشت وفادار ز صد حوری به

اِنجو زوری شو و واشوری گو وِگوری-->زن زوری شور وا شوری، گور به گوری

در این مثل دو مطلب بیان شده است یکی این که زن زوری شور وا شور می باشد. شوروا > غذایی آبکی می باشد که برای مریض می پزند که زیاد خوش مزه نیست. و اگر شور باشد خیلی بد مزه است . و زن زوری مثل آن بد مزه و نا مطلوب است. اغلب لباس ها را دو دست تهیه می نمودند یکی به نام شور، و دیگری واشور بود، یکی را می پوشیدندو دیگری اصلاح می شدبرای دفعه بعد. زن زوری باید تعویض گردد یعنی هرچند گاه شوهر زن زوری باید تجدید فراش کند و یا این که زن زوری باعث گور به گور شدن است. 

 اِنجو بابا ماما نابُه-->زن پدر مادر نمی شود.

این هم داستانی دارد، و خالی از لطافت نیست جز این که هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد.

ضرب المثل تودشکی



,,

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۹۱ ، ۰۶:۴۱
علی عموحیدری
با سلام

در ادامه مبحث بررسی ویژگی های گویش تودشکی امروز قسمت ششم این مطلب رو خدمت دوستان ارائه می کنیم.

نحوه ساخت افعال امری در گویش تودشکی:

در گویش ملی علامت امر،‌ همزه است که به شکل مفتوح و مکسور و مضموم تلفظ می شود مانند:

اوواج (ou vaj):بگو

اَءران (Aa run): بباف

اِامَر (ee' mar): بشکن

در اکثر و اغلب موارد به صورت همزه مضموم است مثل اوشو (ou sho):برو - اُو راش(ou rash): بفروش

گاهی نیز فعل امر بدون همزه گفته میشود: مانند هَنیگ(Hanig):بنشین

افعال امر به دو صورت منفی و مثبت به عنوان مثال : ایکِر (e ker):انجام بده| نَکِر ( na ker): نکن

حروفی که بر سر فعل می آیند و در معانی تغییرات بوجود می آورند:

اَ اِ اُ: برای امر :  اُو راش(ou rash): بفروش|اَءران (Aa run): بباف| اِامَر (ee' mar): بشکن

 بُ: آیا می شود

بُ+وات(گفتن): بُوات؟ (bowat)     بُ+جارت:بُجارت؟ (bojart)

پِ: الزام و اجبار

پِ+واگیرفت:باید پس گرفت        پِ+واشوی:پِواشوی (pewashoy): باید برگشت

هَ: البته وتاکید

هَدِه: البته بده  هَتَه : البته می دهد   هَشوُنت:یقینا خواباندش

در پست بعدی تعدادی از ضرب المثل های زیبای گویش تودشکی را ارائه خواهیم کرد.

با ما همراه باشید.

 تودشک





۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آذر ۹۱ ، ۰۷:۳۶
علی عموحیدری