تودشک شهری دردل کویر

تودشک شهری دردل کویرباآب وهوایکوهستانی

تودشک شهری دردل کویرباآب وهوایکوهستانی

نویسندگان

۳ مطلب در شهریور ۱۳۸۸ ثبت شده است

 

 

 حکایت ما و رمضان حکایت یخ فروشی است که پرسیدند فروختی؟ گفت: "نخریدند ولی تمام شد".
تلاش کردیم، ناله کردیم، خواستیم هر چه داریم به درگاه خدا ببریم که با رحمت بیکرانش روحی تازه در کالبدمان بدمد، اما مثل حکایت یخ فروش هر چه کردیم یا نکردیم تمام شد. ماه رمضان به پایان رسید و اگر عمری باشد باید سالی دیگر به انتظار بنشینیم.
ماه رمضان که امسال روزهای طولانی اش تشنگی را بیشتر از رمضان های گذشته به ما چشاند به پایان رسید و ساعتی دیگر با رویت هلال ماه نو عید فطر فرا می رسد.
در ۲۹ روز گذشته بر سر هر سفره افطار "اللهم لک صمنا ..." خواندیم، سحرها که بیدار شدیم و به آسمان نگاه کردیم ستاره ها پرنور بودند آنقدر که دلمان می خواست به آسمان برویم و همنشین ستاره ها شویم تا شاید به آسمان و اوج نزدیکتر شویم.
شبهای قدر به امید پذیرش توبه و پاکی از گناهان، شب زنده داری کردیم، تا صبح به درگاه خدا نالیدیم، سعی کردیم به نیازمندان کمک کنیم، خواستیم مهربانتر باشیم و با دوستان صمیمی تر.
گفتیم " الهی العفو" ، گفتیم " الغوث"، گفتیم" توبه"، احساس کردیم خالص شده ایم، سبک شدیم و سبکبار از مراسم احیا بازگشتیم اما از همان شب تا کنون چگونه بوده ایم؟ بر سر وعده هایمان با خدا مانده ایم؟ هنوز سبکباریم؟
همه ساله در شبهای قدر قرآن به سر به درگاهش می نالیم و توبه کنان از او حاجت می خواهیم اما پس از مراسم و حتی در فاصله دو شب قدر می شویم همان آدم قبل از شبهای قدر. ماه رمضان هم که تمام شد یادمان می رود با خدا چه گفتیم و چه عهد کردیم.

عهد می شکنیم، اما آنقدر به بزرگی و کرامت خداوند یقین داریم که دوباره به به امید عفو و بخشش آن عزیز دوست داشتنی به درگاهش می رویم.
در این ماه سعی کردیم نمازهایمان را خالصانه تر بخوانیم، کاری که در ماه های دیگر کمتر می کنیم و اغلب در پایان ماه رمضان دوباره می شویم همان انسانهایی که بودیم و البته کاش غیر از این باشد.
به هر حال رمضان فرصتی بود برای یافتن بیشتر خویش و نزدیکی بیشتر به خدا اما هر چه بود تمام شد و هرکس به توان خود توشه برگرفت. غصه روزهای رفته آنها را بازنمی گرداند اما شادی رسیدن عید فطر دل را آرام می کند.

عید رمضان آمد و ماه رمضانرفت
صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت

شوق عید فطر و نماز پرشکوه آن و شوق رجوع به ذات خود، اندکی از غصه ها می کاهد. گویی جشن می گیری برای اینکه با خدا و خودت وعده کرده ای که به گونه ای دیگر زندگی کنی، فطر عید بزرگی است، عید ذاتها و جانها، عید پشت کردن به شیطان و حرکت در مسیر حق، اما باز هم دلمان برای میهمانی خدا تنگ می شود حسی که دست بردار نیست... گویی طعمی را که چشیده ای نمی خواهی از دست بدهی.
زندگی چه فراز و نشیبها که بر ما تحمیل می کند و چه فرصتهایی که ما در این فراز و فرودها از دست می دهیم، قول می دهیم، عمل نمی کنیم اما باز منتظر رمضانی دیگر می مانیم که بار گناهان یک ساله مان را به روسیاهی به پیشگاه حق ببریم تا خط بطلانی بر آنها بکشد.
مهربان پروردگارا ! به پاسداشت مهرورزی تو، روزه گرفتیم و اکنون به نماز فطرت، پاک می رویم و در آبی رحمتت روح و جان می شوییم و تن پوش آمرزش بر تن می نمائیم. در این لحظه های سبز استجابت، شاخه های نخل آرزو را در دست می گیریم و ظهور موعود آخرین را از تو می خواهیم.
عید فطر روزی است که خداوند آنرا از میان دیگر روزها برگزیده است و ویژه هدیه بخشیدن و جایزه دادن به بندگان خویش ساخته و آنان را اجازه داده است تا در این روز نزد حضرت او گرد آیند و بر خوان کرم او بنشینند و ادب بندگی به جای آرند، چشم امید به درگاه او دوزند و از خطاهای خویش پوزش خواهند، نیازهای خویش به نزد او آرند و آرزوهای خویش را از او خواهند و نیز آنان را وعده و مژده داده است که هر نیازی به او آرند، برآورده و بیش از آنچه چشم دارند، به آنان ببخشد و از مهربانی و بنده نوازی، بخشایش و کارسازی در حق آنان  روا دارد که گمان نیز نمی برند. 

اللهم اهل الکبریا والعظمة  و اهل الجود و الجبروت
ای خدایی که عظمت و کبریایی مخصوص توست
و جود و بخشش و جلال و جبروت به تو اختصاص دارد

واهل العفو والرحمة و اهل التقوی والمغفره
و لایق عفو و رحمت  و سزاوار ترس
از عصیان و آمرزش گناهان تویی 
 اسئلک بحق هذا الیوم
در خواست می کنم از تو به حق این روز
الذی جعلته للمسلمین عیدا ولمحمد صلی الله علیه و آله
که برای مسلمن عید قرار دادی و برای محمد صلی الله و آله
ذخرا و شرفا و کرامتا ومزیدا
ذخیره و شرف و زیادت مقام گردانیدی
ان تصلی علی محمد و آل محمد
درخواست دارم که درود بر محمد و آلش بفرستی
و ان تدخلنی فی کل خیرادخلت فیه محمد و آل محمد
و مرا هم در هر سعادتی که محمد (ص) و آل محمد (ص)
گردانیدی ، داخل گردانی را داخل

و ان تخرجنی من کل سوء اخرجت منه محمد و آل محمد
و از هر بدی که محمد (ص) و آل محمد (ص) را 
خارج ساختی مرا نیز خارج کنی

صلواتک علیه و علهیم
که درود بر محمد (ص) وآل او باد
اللهم انی اسئلک خیر ما سئلک منه عبادک الصالحون
خداوندا من از تو درخواست میکنم بهترین چیزی را که بندگان شایسته ات
از تو درخواست کردند

و اعوذبک مما استعاذ منه عبادک المخلصون
و پناه می برم به تو از آنچه بندگان مخلصت به توپناه آوردند.

 

 





۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۸۸ ، ۰۶:۱۶
علی عموحیدری

 

دیگر صدای دلنشین اذان از مناره‏های مسجد کوفه به گوش نمی‏رسد و صوت مناجات و راز و نیازهای مولا، در دل شب از نخلستان‏های کوفه برنمی‏خیزد.

آسمان، تیره است، زمین را سکوتی مرگبار فرا گرفته و دامن محراب، آغشته به خون است، آه زینب و ناله کلثوم بلند است.

ابرها می‏گریند، کوچه‏های کوفه می‏نالند و نخلستان‏ها سراپا اشک می‏شوند. دل‏ها سوگوار مردی است که جلوه انوار ذات ذوالجلال بود؛ مردی با جذبه‏های ناب، از سلسله نور، مرد شمشیر و عدالت، مردی به بلندای تاریخ، به وسعت زمین و هفت آسمان. کجاست بزرگ‏مردی که شجاعت و صلابتش، پشت مردان بی‏باک را به لرزه درمی‏آورد؟ کجاست صاحب زیباترین سخنان، بهترین حکمران، عادل‏ترین قاضی، بهترین الگوی جوانان ؟ علی، ای کرامت همیشه جاویدان، ای برتر از اندیشه افلاک و فراتر از گمان خاک! ای نفس‏هایت بهاران یقین، اشک‏هایت جویباران ایمان، ای زاده پاک، ای قتیل محراب، ای خروشان‏تر از اقیانوس عشق!

ای بزرگ‏مرد! از عطر جان‏ افزایت، خوبی‏ها جان می‏گرفت و مهربانی‏ها سایه‏گستر می‏شد.

ای ماه کوفه! کودکان را ببین که کاسه‏های شیر در دست، سر در گریبان یتیمی فرو برده‏اند و ناباورانه خسوف ماه تمامت را می‏نگرند. گرسنگان را ببین که چگونه سر بر خرابه‏های بی‏کسی نهاده و های‏های می‏گریند. صدای بیویه زنان بی‏سرپرست کوفه را بشنو که چگونه در سوگ غریبه نان‏آور شب‏های گرسنگی‏شان مرثیه‏خوان شده‏اند . ای تجسم عدالت و ایمان! چشم از تاریکی‏های این دنیا فرو بسته، رو به سمت کدام وسعت بی‏انتها می‏تازی؟ دل از چاه و نخلستان‏های غربت کنده، به اشتیاق آغوش کدام پنجره روشن پرواز می‏کنی؟ نعلین هزارپینه از پای فکنده، پا در رکاب کدام توسن تیزپرواز به سمت ابدیت می‏شتابی؟

چاه، با آن همه درد که در سینه‏اش نهفتی، با آن همه راز که تو در گوشش گفتی، چگونه پس از تو تاب آورد؟ نخلستان‏ها چگونه سایه بلندت را که آن گونه غریبانه بر سر چاه خم می‏شد، به فراموشی سپارد؟ پس از تو، اشک‏های معصومانه یتیمان کوفه را نوازش کدام دست مهربان التیام می‏بخشد؟

پس از تو، گرد و غبار یتیمی را چه کسی از سر و روی فرزندان زهرا پاک خواهد کرد؟ پس از تو، کیست که روح عدل و داد را در کالبد بی‏جان امت بدمد؟ کیست که تیرهای فتنه و نفاق را از چشم‏های حادثه بیرون آورد؟ کیست که تیغ ذوالفقارش، خواب از سر عمروعاص‏ها و معاویه‏ها برباید؟ ای ابرمرد تاریخ! هنوز طنین خطبه‏هایت در کوچه پس کوچه‏های کوفه طنین‏انداز است. هنوز گل زخم‏هایت بر تن رنجور زمان نقش بسته است. هنوز فریاد حق‏طلبی‏ات، در دامنه‏های هزاره‏ها می‏پیچد و چون موسیقی غم‏آلودی، مظلومیت تو را فریاد می‏زند.

در شب قدر، در خانه خدا، هنگام نماز، در حالت سجده عروج کردی و این چنین بود که بعد از اصابت شمشیر فرمودی: «فزت و رب الکعبه؛ به خدای کعبه رستگار شدم.» تو رفتی؛ اما زیباترین واژه خلقت، رساترین بانگ عدالت، مرتفع‏ترین قلّه انسانیت و محکم‏ترین دژ بندگی تا ابدیت خواهی ماند.

  

  

 ای پیشوای ما! ای پدر ایثار و ایمان! ای افتخار شهادت! یاد تو، نام تو و راه تو، سبزترین گل همیشه‏بهار دل‏های مؤمنان است.

 


دسته بندی :


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۸۸ ، ۱۴:۳۷
علی عموحیدری

 

 

ماه به نیمه رسیده است و درهای رحمت، بر روی جهانیان باز است. فراوانی رحمت و نعمت است و جان‏ها آکنده از عشق است. ماه به نیمه رسیده است که این چنین در کامل‏ترین صورت خویش به جلوه‏گری، دست‏افشانی می‏کند. ستارگان به تکاپو درآمده‏اند گرداگرد ماه بدری تا در آستانه حُسن خودنمایی ‏کنند؛ ماه تمامی که از ذخیره هستی به زمین هدیه داده شده است.

پانزده روز ریاضت را در این ماه طاعت، یک نفس دویده‏ایم تا در بشارت ولادت آینه دار  کرامت -امام حسن مجتبی (ع)، مژده عشق بشنویم و مژدگانی مهر بگیریم.

او که از اشراق مهربانی‏ها طلوع کرده و در بستر بخشندگی، دامن گسترده است.

او که در اولین تصویر زمینی‏اش، تبسمی شیرین به آینه نگاه پدر و مادر هدیه داده است.

او که اولین نواده نبوت است و نخستین زاده امامت.

از نسل نور است و زاده خورشید، از تبار هدایت است و قافله‏سالار مهر و امید.

اگر امام مجتبی علیه‏السلامرا کریم اهل‏بیت می‏خوانند، بدان جهت نیست که دیگر امامان معصوم از این صفت برخوردار نیستند، بلکه از آن است که این صفت در وی به تمامیت و کمال رسیده است وامام حسن علیه‏السلامدر ظهور و بروز کرامت، پیشی گرفته است؛ به زبان دیگر، امام، در تجلی صفت کرامت و بزرگواری خداوند آنچنان آیینه‏داری می‏کند که سزاواری این اسم اعظم را یافته است.

در واقع، خداوند تعالی در هر یک از اهل بیت علیه‏السلام صفتی از اسمای الهی خویش را شاخص گردانیده تا مردم برای رجوع، قبله حاجات واحد و یگانه‏ای داشته باشند؛ وگرنه، دیگر اهل بیت علیه‏السلام نیز از صفت کرامت به دور نیستند. چنین است که هر یک از آل اللّه‏ در صفتی بارز شده‏اند تا به واسطه آن، بر شفاعت عالَم، جلوه بیشتری بیابند.

 حَسَن، آینه حُسن خداوندی است؛ تصویر زیبایی خداوند است که در صورت خاکی نقش بسته است.

مجتبی، در آغوش پاک‏ترین مادران عالم چشم به جهان گشود و میوه قلب رسول اللّه‏ شد.

آمد و کرامت را از پدر آسمانی‏اش آموخت و چراغ کرامتش را برای اهل زمین برافروخت.

ثمره زندگیعلی (ع) و فاطمه (س)، پا به جهان خاکی گذاشت. خاک تا افلاک غرق نور و سرور شد.

تو که آمدی ستاره‏ها تکثیر می‏شوند و آفتاب، در شب‏های تاریک رخنه می‏کند.

همه پیراهن‏ها، بوی یوسف می‏گیرند و کبوتران از سقف خانه‏ها لبریز می‏شوند.

آسمان، آن‏قدر آبی می‏شود که آب‏ها از یاد می‏روند.

زندگی از لبخند تو آغاز می‏شود و باران‏ها ستاره می‏بارند بر ایوان‏های تاریک مانده ما.
با آمدنت، غروب‏ها کوتاه و کوتاه‏تر شدند و آفتاب، بلندتر از همیشه، بر پنجره‏های ما پدیدار شد.

تو که آمدی، گریبان‏های غریب، بغض شدند و اشک‏ها، باران‏های بهاری. جاده‏ها عاشقانه به تو ختم شدند و همه راه‏ها، صراط مستقیم.

بهارها در حاشیه سبز نام تو جان گرفتند.

تو که آمدی؛ غربت از تنهایی درآمد و عشق، در سینه‏های کوچک ما جوانه زد.

پرنده‏های بی‏آشیانه بر شانه‏هایت آشیان گرفتند و درخت‏ها به برکت نفس‏های معطر تو شکوفه زدند و سیب شدند.

با آمدنت، بوی علی در کوچه‏های غم‏زده کوفه جاری شد و صدای گریه‏های کودکانه‏ات، در صدای بال فرشتگان پیچید تا شب‏ها، با لالایی آرام تو، کائنات به خواب بروند.

چشم‏هایت، دورترین افق‏ها را روشن کرده است.

سینه‏ات، اقیانوسی است که همه اندوه‏های عالم را پذیرا خواهد شد.

با تو، دنیای پدرانه علی علیه‏السلام ، رنگین‏تر و تنهایی‏اش با رنگ مهربانی تو پر خواهد شد. تو که آمدی، آبشارها همه قد کشیدند تا در تن تو، خودشان را تطهیر کنند و رودخانه‏ها به دنبال کوچه خانه پدری‏ات دویدند تا بوی قدم‏هایت را به دریاها سوغات ببرند.

از نام تو، تنهایی می‏تراود و پرنده‏ها با آسمان آشتی می‏کنند.

چشمه‏ها در تشنگی کویر، جاری‏اند تا عطش تنهایی تو را تا کربلای غریب برادرت ببرند.

تو آمده‏ای تا منادی عشق و مهربانی در دلتنگی دورترین کوچه‏های شب‏زده باشی.

 

اما فراگیری علم و دانش  در احادیثامام حسن مجتبی علیه السلام:

علم و دانش کلید خیرات و دستیابی به سعادت است. بدون دانش نه راه سعادت معلوم است و نه حرکت ممکن؛ به همین جهت از مهم‏ترین مأموریتهای انبیا در طول تاریخ، تعلیم کتاب و آموزش مسائل دینی و تربیتی بوده است. از مهمترین توقّعات امامان معصوم علیهم‏السلام از شیعیان این است که اهل دانش و فراگیری حکمت باشند.

امام حسن مجتبیعلیه‏السلام درین باره فرمودند:

 «عَلِّمِ النّاسَ عِلْمَکَ وَ تَعَلَّمْ عِلْمَ غَیرِکَ»

دانش خود را به مردم بیاموز و دانش دیگران را یادگیر.
                                                                      بحار الانوار، ج 75، ص 111.

خداوند تمام امکانات فراگیری دانش را در اختیار ما قرار داده است. لذا لازم است که از چشم و گوش و فرصتها بیشترین استفاده را ببریم و با فراگیری دانش، شک و شبهه را از دل و درون خویش بیرون برانیم.

امام حسن علیه‏السلامفرمود:

«اِنَّ اَبْصَرَ الاَْبْصارِ ما نَفَذَ فِی الْخَیرِ مَذْهَبُهُ وَ اَسْمَعَ الاَْسْماعِ ما وَعَی التَّذْکیرَ وَ انْتَفَعَ بِهِ وَ اسْلَمَ الْقُلُوبِ ما طَهُرَ مِنَ الشُّبَهاتِ

به راستی، بیناترین دیده‏ها آن است که در خیر نفوذ نماید، و شنواترین گوشها آن است که تذکّرات [دیگران] را بشنود و از آن بهره‏مند شود و سالم‏ترین دلها آن است که از شک و شبهه پاک باشد.
                                                             تحف العقول چاپ اوّل، 1382، ص 408، شماره 17

 

 

ماه دل‏آرای نیمه رمضان، ماهی که درهای رحمت بر روی جهانیان گشوده شده را پانزده روز به انتظار نشسته‏ایم و به کرامت و مهربانی‏اش محتاجیم!

چقدر این دستان زخم‏خورده، به دستگیریکریـــــــــــــــم اهــــــــــــل‏بیـــــــــــــتمحتاج است!

از بزرگواریکریم اهل بیتعلیه‏السلام به دور است که هنگام نیاز و حاجت کسی، کرامت خویش بپوشاند و در انعام و اکرام به او بخل ورزد.

آن صفت کریمانه را که در اسما و صفات ذات الهی شنیده‏ای، در ظهور وجود مبارک حسن علیه‏السلام ببین!

خدایا! به «کریم اهل بیت»سوگند، سایه کرامت خویش را از ما دریغ مدار!

اگر تمام زندگی‏اش را چندین بار به نیازمندان بخشید و سفره‏های همدردی و کرامتش همواره گشوده بود، حالا که رمضان به نیمه رسیده و عطر سیب سرخ بهشتی، همه جا را فرا گرفته، حالا که از عطر میلادکریم اهل بیتعلیه‏السلام سرشاریم، دست‏های نیازمان را دراز می‏کنیم تا از شجره طیبه کرامتامام مجتبیعلیه‏السلام ، میوه اجابت بچینیم.

پس دست التماس ما و دامان کریمانه او!

 

 

در  ماه مبارک و لیالی قدر اگر چشمانتان باریدن گرفت و یادتان بود دعایی هم به حال بیابان کنید.



 





۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۸۸ ، ۰۸:۰۳
علی عموحیدری