تودشک شهری دردل کویر

تودشک شهری دردل کویرباآب وهوایکوهستانی

تودشک شهری دردل کویرباآب وهوایکوهستانی

نویسندگان

۱۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ع» ثبت شده است

سلام، غریب تر از هر غریب!
سلام، مزار بی چراغ، تربت بی زایر، بهشت گمشده!
سلام، آتشفشان صبر، چشمان معصوم، بازوان مظلوم، زبان ستمدیده!
سلام، سینه شعله ور، جگر سوخته، پیکر تیرباران شده!
سلام، امام غریب من!

دلم به یاد تو امشب لبالب از شور است تو کیستی که حریمت چو کعبه مشهور است؟

*رحلت جانگدازپیامبر(ص)وشهادت غریبانه یامام حسن مجتبی(ع)تسلیت باد.*

*******************************

ازکجای این مدینه سراغ تورانگیرم که هرکوچه،شمیم نفس توراگرفته؟ازکدام کوچه بگذرم که هوای غربت تو،هوایی اش نکرده باشد!؟به کدام حادثه بگریزم که ازمرثیه مظلومی تو،زمزمه ی آشفته وداغدارنداشته باشد.

با اینکه هُرِم کرامت دست‌های تو هنوز در این کوچه‌ها، دل‌آدم را گرم می‌کند، اما باز حکایت تو برای این مردم پر از نشانه و آیست؛ پر از انگاره‌های تردید و دو دلی است.

این را هم به حتم، مثل خیلی‌چیزهای دیگر از پدرت ـ ابوتراب ـ به ارث برده‌ای.
انگار در این بیغوله‌های تاریک تاریخ‌نشینْ، کسی حرفی از آفتاب برای این جماعت نزده است.
انگار کسی برای اوج، بالی به آسمان نگشوده و جرعه‌ای برای رفعِ عطشِ دیرینه‌اش، سراغ سرچشمه‌ها را نگرفته است. انگار اینجا جواب سؤال هر اقاقی، چیدن است.
چگونه است اینجا که هر که باشکوه‌تر است، خانه خاکی‌تری دارد و نام باشکوهش را نمی‌شود با صدای بلند، آواز داد و نمی‌شود از او بی‌واهمه حرف زد و گفته‌های نابش را میان دایره حقیقت، به رخِ دروغ‌های ابن ابی‌سفیانی کشید؟!
و چرا نمی‌شود اینجا، میان حق و باطل را ـ که چه‌قدر دست بر گردن هم، به هم شبیه شده‌اند ـ فاصله انداخت، تا کسی صَلاح را برای اِصلاح، ننگ نداند و مبارزه مغلوبه و بی‌ثمر را، نشانه ترس؛ که صلح و جنگ در مرام آفتاب، جز برای اعتلای رسم خورشید، معنای دیگری ندارد. حالا هر که، هر چه می‌خواهد درست بگوید و بی‌پایه ببافد.
حالا من مانده‌ام و این مدینه، با این کوچه‌های فاصله گرفته از آسمان، با این غربتی که زل‌زده در چشمان این حرم بی‌گنبد و مناره؛ با ناله‌های سوزناکی که از خاطره خانه‌های بنی‌هاشم می‌وزد.
دوباره داغی دیگر بر پیشانی پینه بسته‌این شهر و ننگی بر دامن آلوده نفاق و این پیکر فرزند ریحانهرسولاست که بی‌جان و مسموم، میان حجره دربسته خیانت جعده، بر زمین نقش بسته و این پاره‌های جگر آسمان است که در میان این تشت، به بازگویی واقعه نشسته است.
باید بروم... باید بروم دوباره در بقیع دل انگار کسی دارد مرثیه غربتمجتبی‌(ع)را می‌خواند... بروم تا دیر نشده...





۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ دی ۹۲ ، ۱۸:۱۷
علی عموحیدری

ز سوی عرش رحمن، نوید شادی آمد / بشارت ای محبان، امام هادی آمد

کجایی یابن زهرا بده عیدی مارا / که روح عشق و ایمان امام هادی آمد

ولادت دهمین گلبرگ آسمانی، آیینه‏ی عصمت، هادی امّت،

اسوه‏ی مجد و شرافت، نیای انسانیتنای پرخروش ولایت، ناخدای کشتی هدایت

حضرت امام هادی علیه‏السلام بر پیروان ولایت خجسته باد.

****************************

فروغی که از خورشید وجودش می‌تابید، روشن‌گر افکار و راهنمای مردم بیدار بود. ظلمت حاکم، آن حق مظلوم را به زندان افکند و در حصر نهاد، ولی آن نور زندانى، پیوسته روشنایی می‌بخشید و بر دل‌های محبان حکومت داشت؛ نه با سلاح، که با فلاح؛ نه با قدرت نظامى، که با فضیلت اخلاقى.
سخن‌چینان از جاذبه معنوی و برتری علمی‌اش در آتش حسد می‌‌سوختند و حاکمان، او را رقیب حکومت می‌دانستند. او را از مدینه به سامرا بردند تا مدینه بی‌خورشید بماند و پروانه‌ها، سرگردان و شیعه، پریشان، ولی خلفای کوردل عباسى، کورتر از آن بودند که فروغ جهان‌تاب او را درک کنند.
آنچه او را محبوب دل‌ها ساخته بود، پیوند با خدا، تکیه بر خالق، غنای از مخلوق، وارستگی از دنیا، وابستگی به ابدیت و دلدادگی به عبادت بود.
سلام بر جان روشن و ضمیر فروزانش که با نیایش و نجوا با خدا مأنوس بود و سجاده و سحر، گواه یک عمر تهجد و شب‌زنده‌داری‌اش بود».


دسته بندی :


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۲ ، ۰۶:۵۷
علی عموحیدری

ای باقر علم نبی، فرزند حیدر/ از ما شفاعت کن اماما روز محشر

کی می شود قبر تو را دربربگیرم/ پروانه سان دورت بگردم تا بمیرم

*شهادتشکافندهی علم نبوی و مظهر حلم علویامام محمد باقر(ع)تسلیت باد . *

زخم‏ها بر سینه دارم ای ماه، امشب آخرین درخشش چشمم را می‏بینی. حرف‏ها در گلویم مانده است که اجازه فریاد شدن ندارند.
من، زخمی کربلایم. من ادامه زخم کربلایم و وارث زخم‏های جدم حسین علیه‏السلام و پدرم سجاد علیه‏السلام . پدرم، جای غل و زنجیرش را برای من و جماعت شیعه به ارث گذاشت و یک مدینه غربت و خانه‏ای که از در و دیوارش، بوی عشق سوخته بوتراب می‏آمد و جگر آتش گرفته مجتبی.
مپندار از جگر آتش گرفته‏ام می‏نالم؛ من از کودکی با جگر سوخته می‏زیستم. من کودک کربلایم، راز غربت فرزندان علی علیه‏السلام را از کربلا بر دل دارم، سینه‏ام زخمی ناله‏های زینب است. من زخم‏خورده کربلایم و زخمی قومی که سنگ بر فرزندان علی زدند.
خسته‏ام؛ خسته پیامی که در دل دارم و شاگردانی که به هزار رنج، پای حرف‏هایم می‏نشینند.
خداحافظ... سلام!
ای ماه خسته! امشب پسر زین‏العابدین چشم از دنیا فرو می‏بندد؛ تو شاهد باش که مردم زمانه با فرزند فاطمه علیهاالسلام نیکی نکردند و با جهالتشان، زخمش زدند. خداحافظ ای دنیای تاریک مردم مدینه!
سلام بر تو ای پدر و سرورم،
یا اباعبداللّه‏.

 

 


دسته بندی :


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۹۲ ، ۱۱:۱۳
علی عموحیدری

زائری بارانی ام آقا بدادم میرسی؟        بی پناهم، خسته ام،تنهابدادم میرسی ؟

گر چه آهونیستم اماپراز دلتنگی ام          ضامن چشمان آهوهابه دادم میرسی ؟

ازکبوترهاکه میپرسم نشانم میدهند       گنبدو گلدسته هایت رابه دادم میرسی ؟

من دخیل التماس رابه چشمت بسته ام   هشتمین دردانه زهرابه دادم میرسی ؟

ولادت با سعادت هشتمین اختر تابناک امامت و ولایتحضرت ثامن الحجج علی بن

موسی الرضارا بر عموم مسلمین گرامی تبریک عرض میکنم.

خراسان در شب میلاد تو، عزیزترین جای عالم است. امشب عطر زعفران و گلاب، عطر عود و اسپند، از زمین به آسمان راه میگشاید و تمام عرش‌نشینان، چراغانی شهری را به هم نشان میدهند که خورشیدی شبانه‌روز در خاکش پرتوافشانی می‌کند. امشب نگاه فرشتگان به مشرق ایران دوخته شده و تمام دلها به‌سوی طوس پر میکشد. همه دلها امشب حسرت پرواز دارند، حسرت داشتن دو بال سبک‌بار که بیوقفه به‌سوی تو پر بگشایند و شادباش میلادت را بر ضریح تقرب بوسه زنند. چه مبارک سحری و چه فرخنده شبی است!

 





۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۲ ، ۱۲:۱۵
علی عموحیدری

مرغ دلم راهیقممی شود      در حرم امن تو گم می شود

کوثر نوری به کویر قمی              آب حیات دل این مردمی

عمه سادات سلام علیک            روح عبادات سلام علیک

*میلادبانوی مهرووفا،مظهرجودوسخا،حضرت معصومه (ع) مبارکباد.*

بانوی کرامت

کویر براى حضورت نورانى مى‌شود وپنجره‌هابه شوق رویت، نیمه شبى رابه سوى خورشید باز نمى‌شوند. کوچه پس کوچه هاى قم به یمن حضورت نورانى مى‌شوند و سروهاى آزاد به احترامت قیام مى‌کنند.

آرام آرام، بر پهنه کویر حضور پرولایت شکوفه مى دهد ; غربت به یمن غریب معنا مى‌یابد.

دلم مى خواهد برایتان از بانویى سخن بگویم که خیال سبزتان نیمه شبى بر اقامه سبزش سلام مى‌دهد و در آینه حرمش چهره آراید.

برایتان از بانویى سخن مى‌گویم که همانند زینب علیهاالسلام که براى قیام قربانى داد و خورشید عاشورا را با صبرش تعریف کرد، او هم با قدمهاى پرحیاتش، به سرزمین کویرى قم حیات بخشید ودر رگ ایرانیان خون حمایت از ولایت را جارى ساخت.

برایتان از بانویى سخن مى گویم که به یمن حضورش، شهر قم، مرکز صدور علم ودانش علوى شد و محل رشد وبالندگى.

برایتان از بانویى سخن مى گویم که بارگاه زیبایش، پناهگاه دل هاى عاشقى است که شب هاى چهارشنبه در جمکران بیتوته مى کنند. به نیابت از شیعه در نیمه شب هاى کویرى قم، سربرآستان حرم حضرت دوست مى سایند و براى ظهور گل نرگس دعا مى کنند و از بانوى کرامت، براى شکوفه دادن درخت اجابت استمداد مى طلبند.

معصومه …

معصومه تفسیر معصومیت است که روزگارى در مدینه طلوع کرد، معصومه اقامت غربت است در روزگار غربت نگاه ها، معصومه تفسیر بلند تبعیت است از ولایت.

معصومه نگاه سبزى است که از معصومیت سرچشمه مى گیرد، معصومه، روزگار دلداگى است واز غربت به قربت رسیدن.

معصومه ترجمان بلند عاشوراست و قصه با زینب هم سفرشدن.

معصومه فلسفه شیدایى است و غزل ماندن و بودن، معصومه نگین ایران است که درقم، شهر اقامه مى درخشد.

معصومه ضریب بالاى ارادت به ولایت است، معصومه، قصه بلند مدینه تامشهد است.

معصوم انتهاى متبلور است. معصومه سرسلسله تنهایى است، معصومه فانى فى الله است.





۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ شهریور ۹۲ ، ۱۸:۳۰
علی عموحیدری

حضرت صادق(علیه السلام ) درماه شوال سال یکصد و چهل وهشت به سبب انگور زهرآلوده که منصور به آن حضرت خورانیده بود، وفات کرد وبه شهادت رسید.
ودروقت شهادت از سن مبارکش شصت وپنج سال گذشته بود. درکتابهای معتبر معین نکرده اند که کدام روز ازشوال بوده است ولی صاحب کتاب جنات الخلود که محقق ماهریست بیست و پنجم آن ماه را گفته وبقولی دوشنبه نیمه رجب بوده . واز مشکوة الأنوار نقل شده است که مردی از اصحاب آن حضرت، در زمان بیماری امام (که منجر به وفات آن حضرت گردید)، نزد ایشان رفت، آن حضرت را چنان لاغرو ضعیف یافت که گویا هیچ چیزازآن بزرگوار جز سر نازنیش باقی نمانده است، پس آن مرد از این حالت امام به گریه درآمد .
حضرت فرمود: برای چه گریه می کنی ؟ گفت گریه نکنم با آنکه شما را به این حال می بینم. فرمود: گریه نکن، همانا مؤمن به گونه ای است که هر چه براو وارد شود خیر اواست واگراعضای او بریده شود، برای او خیراست واگر مالک مشرق ومغرب نیزشود برای اوخیراست .
شیخ طوسی ازسالمه، کنیز حضرت صادق(علیه السلام ) روایت کرده که گفت، من در وقت احتضار نزد حضرت صادق(علیه السلام ) بودم که بیهوش شد و چون به هوش آمد فرمود: به حسن بن علی بن علی بن الحسین بن علی بن ابیطالب (علیه السلام ) معروف به افطس، هفتاد سکه طلا بدهید به فلان وفلان، فلان مقدار بدهید، من گفتم: به مردی که برتو با کارد حمله کرد و می خواست ترا بکشد، عطا می کنی ومی بخشی؟ فرمود: می خواهی من ازآن کسانی که خدا ایشان را به صله رحم کردن ستایش نموده، نباشم. که دروصف ایشان فرموده: وَالَّذِین َ یَصِلُونَ ما اَمَرَ اللهُ بِهِ اَن یُوصَلَ وَیَخشَونَ رَبَهُّم وَیَخافُونَ سُوءَ الحِسَابِ .  
� وآنانکه پیوندهائی را که خداوند به آن امر کرده برقرار می نمایند(صله رحم می کنند) واز خدایشان می ترسند واز محاسبه بدفرجام بیمناکند�
پس فرمود:ای سالمه بدرستی که حق تعالی بهشت را خلق کرد وآنرا خوشبو گردانید وبوی مطبوع آن از فاصله ای به مسافت دوهزار سال به مشام می رسد و بوی آنرا کسی که عاق والدین شده و کسی که ارتباط خود را با خویشاوندان و رحم خود قطع نموده نمی شنود ودر نمی یابد.

شیخ کلینی ازامام موسی کاظم(علیه السلام ) روایت کرده است که گفت: پدر بزرگوار خودرا دردوجامه سفید مصری که درآنها احرام می بست ودرپیراهنی که می پوشید ودرعمامه ای که ازامام زین العابدین (علیه السلام ) به او رسیده بود ودربُرد یَمَنی که به چهل دینار طلا خریده بود کفن کردم.
وهمچنین روایت کرده است که بعداز وفات حضرت صادق(علیه السلام ) حضرت امام موسی کاظم (علیه السلام ) می فرمود: که هرشب در حجره ای که آن حضرت درآن حجره وفات یافته بود چراغ برافروزند. وشیخ صدوق ازابوبصیر روایت کرده است که گفت: خدمت امّ حمیده امّ ولد، همسر حضرت صادق(علیه السلام ) برای تسلیت گوئی مشرف شدم پس او گریست ومن نیز به جهت گریه او گریستم. پس از آن فرمود: ای ابو محمد اگر حضرت صادق(علیه السلام ) رادروقت فوت می دیدی، هماناامرعجیبی را مشاهده می کردی. چشمهای خود را گشود وگفت: هرکسی که بین من واو قرابت وخویشی است، به نزد من بیاورید.
پس ما همه خویشان را به نزد او آوردیم، آن حضرت نگاهی به سوی آنها انداخت وفرمود :
اِنَّ شَفاعَتَنالا تَنالُ مُستَخِفّاً بِالصَّلوةِ . � شفاعت ما به کسی که نماز را سبک بشمارد نمی رسد.�
مسعودی گفته که آن حضرت را دربقیع نزد پدروجدش دفن کردند وسن آن حضرت شصت وپنج سال بود .
وگفته شده که آن حضرت را زهر دادند ودرقبور ایشان درآن موضع از بقیع، سنگ مرمری است که برآن نوشته اند :
بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحِیمِ اَلحَمدُ لِلّهِ مُبیدِ الاُمَمِ وَمُحیی الرِّمَمِ هَذَا قَبرُ فَاطِمَةِ بِنتِ رَسُولِ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَاِلِه وَسَلَّمَ سَیِّدَةِ نِساءِالعَالَمینَ وَقَبرُ الحَسَنِ بنِ عَلَیِّ بنِ اَبیطالبٍ وَعَلیِّ بنِ الحُسینِ بنِ عَلِیِّ بنِ اَبیطالبٍ وَمُحَمَّدٍ بنِ عَلیٍّ وَجَعفرَ بنِ مُحَمَّدٍ رضِیِ اللهُ عَنهُم، انتهی و من می گویم صَلَواتُ اللهِ عَلَیهم اَجمعَین .
درتاریخ آمده که قبر امیرالمؤمنین (علیه السلام ) اززمان وفاتش تا زمان حضرت امام صادق(علیه السلام ) پنهان ومخفی بود وکسی جز اولاد و اهل بیت آن حضرت از محل آن اطلاعی نداشت.
امام زین العابدین وامام محمد باقر(علیه السلام ) مکرر بزیارتش می رفتند وبسیاری از اوقات کسی همراه آنها نبود، ولی درزمان حضرت صادق(علیه السلام )، شیعیان قبر آن حضرت را شناختند وبه زیارتش مشرف می شدند. سببش آن بود که حضرت صادق (علیه السلام ) در روزگاری که درحِیره بود، مکرر بزیارت آن قبر شریف می رفت وغالباً بعضی ازاصحاب خاص و ممتاز خودرا همراه می برد ومدفن امیرالمؤمنین (علیه السلام ) را به ایشان نشان می داد تا اینکه در دوران خلافت هارون رشید که یک باره قبر مبارک ظاهرشد و زیارتگاه همه اقشار مردم گشت.
روایت شده است که فردی به نام ابوجعفر پیک رسان اهل خراسان بود، جمعیتی از اهل خراسان نزد او آمدند واز او درخواست کردند، حمل اموال وکالاهائی را که باید به دست حضرت صادق(علیه السلام ) برسد برعهده بگیرد وآنها را باخود نزد حضرت ببرد وهمچنین مسائلی که نیاز به نظر خواهی بود، به آن حضرت انتقال دهد ونظر ایشان را جویا شود.

ابوجعفر آن اموال را باخود به کوفه برد، در آنجا منزل کرد وبه زیارت قبر امیرالمؤمنین(علیه السلام ) رفت.
درکنارقبر شیخی را دید که جماعتی دور او حلقه زده اند. همینکه از زیارت خود فارغ شد، به طرف ایشان رفت وفهمید که آنها از فقهای شیعه هستند وازآن شیخ فقه می آموزند.
ازآن گروه پرسید که این شیخ کیست؟ گفتند ابوحمزه ثمالی است وبعد نزد آنها نشست.
ابوجعفر، آن مرد خراسانی میگوید: دراین بین که ما نشسته بودیم مردی عرب، وارد شد وگفت :
من ازمدینه می آیم وجعفربن محمد (علیه السلام ) وفات کرد ابوحمزه ازشنیدن این خبر، دراثر وحشتی که به اودست داده بود فریادی کشید ودودست خود را برزمین زد. سپس ازآن مردعرب پرسید که آیا شنیدی چه کسی را وصی وجانشین خویش کرد؟
گفت: وصی خود را دوپسرش عبدالله وموسی (علیه السلام ) ومنصور خلیفه عباسی را قرار داد. ابوحمزه گفت: سپاس خدا را که ما راهدایت نمود ونگذاشت که گمراه شویم !
دَلَّ عَلَی الصًّغیر وَبَیَّنَ عَلَی الکَبیر وَسَتَرَ الاَمَرَ العظیم.
پس ابوحمزه نزد قبر امیرالمؤمنین (علیه السلام ) رفت ومشغول به نماز شد. ما نیز مشغول به نماز شدیم. سپس من نزد او رفتم وگفتم : این چند کلمه ای که گفتی برای من تفسیر کن.
واو نیز کلام خود را چنین تفسیر نمود:
آشکار است که تعیین منصوربه عنوان وصی برای تقیه می باشد که وصی اورا بقتل نرساند وفرزند کوچک که امام موسی(علیه السلام ) است با فرزند بزرگتر که عبدالله است ذکر کرد تا مردم بدانند که عبدالله قابلیت امامت راندارد، زیرا که اگر فرزند بزرگ نقصی دربدن ودین نداشته باشد، بایستی که او امام باشد وعبدالله پایش مانند فیل پهن بود وپنجه نداشت ودینش نیزناقص بود وبه احکام شریعت جاهل بود واگر این نواقص را نمی داشت به او اکتفا می کرد. پس ازاین تفسیر دانستم که حضرت موسی بن جعفر(علیه السلام ) امام بر حق است ومعرفی آن چند نفر به عنوان وصی تنها برای حفظ امام بعدی از شرّ منصور واز روی مصلحت بوده است .
شیخ کلینی وشیخ طوسی وابن شهرآشوب ازابوایوب جوزی روایت کرده اند که گفت:نیمه های شبی منصور دوانیقی مرا طلبید، به حضورش رفتم ، دیدم روی صندلی نشسته ودر کنارش شمعی روشن است ونامه ای دردست دارد ومی خواند، وقتی به او سلام کردم، آن نامه را به طرف من انداخت وگریه کرد وگفت این نامه محمدبن سلیمان (والی مدینه) است که نوشته، جعفر بن محمد(علیه السلام ) وفات نموده است سپس سه بار گفت: اِنُّا لِلُهِ وَاِنَّا اِلَیهِ راجِعُونَ . وگفت: کجا مانند جعفر(علیه السلام ) یافت می شود؟ سپس گفت: برای محمد بن سلیمان بنویس که اگر به شخص معینی وصیت کرده ، اورا احضار کن وگردنش را بزن. بعد از چند روز جواب نامه رسید که پنچ نفر را وصی خود قرار داده است . خلیفه (خود منصور) ومحمد بن سلیمان والی مدینه ودو پسر خود عبدالله وموسی(علیه السلام ) وحمیده مادر موسی (علیه السلام ).
چون منصور نامه را خواند گفت: اینها را نمی توان کشت .
علامه مجلسی (ره) گفته است که چون حضرت به علم امامت، می دانست که منصور چنین تصمیمی خواهد گرفت، آن افراد را بحسب ظاهر دروصیت شریک کرده بود که اول هم نام منصور را نوشته بود ودرباطن امام موسی کاظم(علیه السلام ) را به عنوان وصی انتخاب نموده بود. وازاین وصیت نیزاهل علم می دانستند که وصایت وامامت مخصوص آن حضرتست چنانچه ازروایت ابوحمزه که گذشت معلوم گشت .





۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ شهریور ۹۲ ، ۱۶:۱۱
علی عموحیدری

ولادت حضرت علیاکبرعلیهالسلام

حضرت علی اکبر(ع) فرزند بزرگ امام حسین (ع) در مدینه متولد شد. مادر بزرگوار ایشان لیلا دختر ابى مره می باشد. وی زمانى چند در خانه امام حسین علیه السلام به سر برد و روزگارى در زیر سایه حسین (ع)بزیست. لیلا براى امام حسین (ع) پسرى آورد، رشید، دلیر، زیبا، شبیه ترین کس به رسول خدا صلى الله علیه و آله رویش روى رسول ، خویش خوی رسول ، گفت و گویش گفت و گوى رسول خدا صلى الله علیه و آله؛ هر کسى که آرزوى دیدار رسول خدا را داشت بر چهره پسر لیلا مى نگریست تا آنجا که پدر بزرگوارش می فرماید هرگاه مشتاق دیدار پیامبر مى شدیم به چهره او مى نگریستیم؛ به همین جهت روز عاشورا وقتى اذن میدان طلبید و عازم جبهه پیکار شد،امام حسین(ع) چهره به آسمان گرفت و گفت:اللهم اشهد على هؤلاء القوم فقد برز الیهم غلام اشبه الناس برسولک محمد خلقا و خلقا و منطقا و کنا اذا اشتقنا الى رؤیة نبیک نظرنا الیه
حضرت علی اکبر در کربلا حدود 25 سال داشت.برخی راویان سن ایشان را 18 سال و 20 سال هم گفته اند. او اولین شهید عاشورا از بنى هاشم بود. شجاعت و دلاورى حضرت على اکبر (ع) و رزم آورى و بصیرت دینى و سیاسى او، در سفر کربلا بویژه در روز عاشورا تجلى کرد. سخنان و فداکاریهایش دلیل آن است. وقتى امام حسین (ع) از منزلگاه قصر بنى مقاتل گذشت، روى اسب چشمان او را خوابى ربود و پس از بیدارى
انا لله و انا الیه راجعون گفت و سه بار این جمله و حمد الهى را تکرار کرد. حضرت على اکبر (ع) وقتى سبب این حمد و استرجاع را پرسید، حضرت فرمود: در خواب دیدم سوارى مى‏گوید این کاروان به سوى مرگ مى‏رود. پرسید:مگر ما بر حق نیستیم؟ فرمود:چرا. پس گفت:فاننا اذن لا نبالى ان نموت محقین
پس باکى از مرگ در راه حق نداریم.
روز عاشورا نیز پس از شهادت یاران امام، اولین کسى که اجازه میدان طلبید تا جان را فداى دین کند او بود. اگر چه به میدان رفتن او بر اهل بیت و بر امام بسیار سخت بود، ولى از ایثار و روحیه جانبازى او جز این انتظار نبود. وقتى به میدان مى‏رفت،امام حسین(ع) در سخنانى سوزناک به آستان الهى، آن قوم ناجوانمرد را که دعوت کردند ولى تیغ به رویشان کشیدند، نفرین کرد. على اکبر چندین بار به میدان رفت و رزمهاى شجاعانه‏اى با انبوه سپاه دشمن نمود.
پیکار سخت، او را تشنه‏ تر ساخت؛ به خیمه آمد.بى آنکه آبى بتواند بنوشد، با همان تشنگى و جراحت دوباره به میدان رفت و جنگید تا به شهادت رسید. قاتل او مرة بن منقذ عبدى بود.پیکر حضرت على اکبر (ع) با شمشیرهاى دشمن قطعه قطعه شد.وقتى امام بر بالین او رسید که جان باخته بود. امام حسین (ع)
صورت بر چهره خونین حضرت على اکبر (ع) نهاد و دشمن را باز هم نفرین کرد. قتل الله قوما قتلوک...و تکرار مى‏کرد که:على الدنیا بعدک العفا.و جوانان هاشمى را طلبید تا پیکر او را به خیمه گاه حمل کنند. حضرت على اکبر ، نزدیکترین شهیدى است که با امام حسین
(ع)دفن شده است.مدفن او پایین پاى ابا عبد الله الحسین(ع)قرار دارد و به این خاطر ضریح امام،شش گوشه دارد.


دسته بندی :


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۹۲ ، ۰۷:۱۲
علی عموحیدری

میلاد با سعادت
مولود کعبه مولی الموحدین ،امیرالمومنین، امام علی (ع)
محضر امام عصر و الزمان، امام الانس و الجان حجت ابن الحسن العسکری حضرت مهدی عجل الله تعالی فرج و تمام عاشقان حضرت تبریک وتهنیت باد.


تذکر:(نمازجمعه این هفته مسجدجامع شهر تودشک 3/3/92باحضورمعتکفین درمسجد صدیقه کبری تودشکچویه برگزار میشود.)





۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ خرداد ۹۲ ، ۰۶:۱۳
علی عموحیدری

ای آفتاب عالمیان هادیا (ع) سلام           ای نور چشم هاشمیان هادیا (ع) سلام

ای چارمین علی (ع) خدا یا علی (ع) مدد      ای مقتدای فاطمیان هادیا (ع) سلام

"سالروز پرپر شدن دهمین گل باغ امامت و ولایت، تسلیت و تعزیت"

اقای غریبم(امام هادی"ع")


دسته بندی :


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۰:۴۹
علی عموحیدری

دارم به دل ولای تو یا باقر العلوم               بر سر بود هوای تو یا باقر العلوم

عهد ولادت تو و جشن و سرور ماست        جانم شود فدای تو یا باقر العلوم

میلاد امام محمدباقر(علیه السلام)

شکافنده علوم و گشاینده دروازه های دانش

برشیعیان و ارادتمندان حضرتش خجسته باد .


دسته بندی :


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۹:۲۱
علی عموحیدری