تودشک شهری دردل کویر

تودشک شهری دردل کویرباآب وهوایکوهستانی

تودشک شهری دردل کویرباآب وهوایکوهستانی

نویسندگان

۲۷ مطلب در بهمن ۱۳۹۲ ثبت شده است

حسن پیرنیا (مشیرالدوله)

میرزا نصرالله خان نائینی(درگذشتهٔ جمعه۴ شعبان۱۳۲۵،۱۴ سپتامبر۱۹۰۷)در سال 1250 خورشیدی به دنیا آمد.ملقب بهمصباح‌الملکدر۱۲۹۹،مشیرالملکدر ۱۳۰۸ ومشیرالدولهدر ۱۳۱۷، سیاست‌مدارایرانیاز اواخر دوران ناصری تا اوایل سلطنتمحمدعلی شاهبود.

فرمان مشروطیت در دوران صدراعظمی او (۱۴ مرداد۱۲۸۵شمسی) به امضایمظفرالدین شاهرسید وتاجپادشاهی را پس از فوت مظفرالدین او بر سر محمد علی گذارد.

مشیرالدوله از۱۳۱۲وزیر لشکر شد و درربیع‌الثانی۱۳۱۷با فوت وزیر خارجهمحسن خان مشیرالدوله، وزارت خارجه و لقب مشیرالدوله را به او سپردنداو در نو جوانی به روسیه رفت و علوم نظامی و حقوق آموخت و به سمت وابسته سفارت ایران در سن پترزبورگ منسوب شد در سال 1278 مدرسه ی سیاسی را در تهران تاسیس کرد که در تربیت رجال سیاسی بعدی نقش مهمی داشت و بعدا تبدیل به دانشکده ی حقوق دانشگاه تهران شد. او در جریان انقلاب مشروطه با همکاری برادرش حسین پیرنیا در ترجمه و تدوین قانون اساسی مشارکت داشت. پیرنیا تا شهریور 1302 مقامات و مسئولیت های متعددی را عهده دار بود و از آن پس به تالیف کتاب و انجام امور فرهنگی پرداخت. مهم ترین کتاب او تاریخ ایران باستان در سه جلد و خلاصه ی آن در یک جلد است که نخستین قدم اساسی در تدوین تاریخ مستند ایران پیش از اسلام به شمار می رود. مشیرالدوله سرانجام در سال 1314 (29 آبان)در سن شصت و سه سالگی در گذشت و اورا در امامزاده صالح دفن کردند.





۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۹۲ ، ۰۵:۴۴
علی عموحیدری

 

حاج آقا قرائتی تعریف می ‏کرد: در ستاد نماز گفتیم، آقازاده‌ها، دخترخانم‌ها، شیرین‌ترین نمازی که خواندید، برای ما بنویسید. یک دختر یازده ساله یک نامه نوشت، همه ما بُهتمان زد، دختر یازده ساله، ما ریش‌سفیدها را به تواضع و کرنش واداشت.
نوشت که ستاد اقامه نماز! شیرین‌ترین نمازی که خواندم این است که: در اتوبوس داشتم می‌رفتم یک مرتبه دیدم خورشید دارد غروب می‌کند. یادم آمد نماز نخواندم، به بابایم گفتم: نماز نخواندم، گفت: خوب باید بخوانی، اما حالا که اینجا توی جاده است و بیابان، گفت: برویم به راننده بگوییم نگه‌دار. پدر گفت: راننده که بخاطر یک دختر بچه نگه نمی‌دارد، گفتم: التماسش می‌کنیم. گفت: نگه نمی‌دارد. گفتم: تو به او بگو. گفت: گفتم که نگه نمی‌دارد، بنشین. حالا بعداً قضا می‌کنی. دختر دید خورشید غروب نکرده است و گفت بابا خواهش می‌کنم، پدر عصبانی شد، اما دختر گفت: پدر، امروز اجازه بده من تصمیم بگیرم. می‌گفت ساکی داشتیم، زیپ ساک را باز کرد، یک شیشه آب درآورد. زیرِ صندلی اتوبوس هم یک سطل بود، آن سطل را هم آورد بیرون. دستِ کوچولو، شیشه کوچولو، سطل کوچولو. شروع کرد وسط اتوبوس وضو گرفت.
قرآن یک آیه دارد می‌گوید: کسانی که برای خدا حرکت کنند مهرش را در دلها می‌گذاریم به شرطی که اخلاص داشته باشد، نخواسته باشد خودنمایی کند، شیرین‌کاری کند، واقعا دلش برای نماز بسوزد، پُز نمی‌خواهد بدهد. «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا» مریم/۹۶ یعنی کسی که ایمان دارد، «وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ» کارهایش هم صالح است، کسی که ایمان دارد، کارش هم شایسته است، «سَیَجْعَلُ لَهُمْ الرَّحْمَانُ وُدًّا»، «وُدّ» یعنی مودت، مودتش را در دلها می‌گذاریم. لازم نیست امام فقط امام خمینی باشد. منِ، بچه یازده ساله هم می‌توانم در فضای خودم امام باشم.
شاگرد شوفر نگاه کرد و دید که دختربچه وسط اتوبوس نشسته و دارد وضو می‌گیرد، پرسید: دختر چه می‌کنی؟ گفت: آقا من وضو می‌گیرم، ولی سعی می‌کنم آب به کف اتوبوس نچکد. بعدش هم می‌خواهم روی صندلی، نشسته نماز بخوانم. شاگرد شوفر یک کمی نگاهش کرد و چیزی به او نگفت. به راننده گفت: عباس آقا، ببین این دختر بچه دارد وضو می‌گیرد.
راننده هم همین‌طور که جاده را می‌دید، در آینه هم دختر را می‌دید. مدام جاده را می‌دید، آینه را می‌دید، جاده را می‌دید، آینه را می‌دید. مهر دختر در دل راننده هم نشست. راننده گفت: دختر عزیزم، می‌خواهی نماز بخوانی؟ صبر کن، من می‌ایستم. ماشین را کشید کنار جاده و گفت: نمازت را بخوان دخترم، آفرین.
چه شوفرهای خوبی داریم، البته شوفر بد هم داریم که هرچه می‌گویی: وایسا، گوش نمی‏ دهد. او برای یک سیخ کباب می‌ایستد، اما برای نماز جامعه نمی‌ایستد. در هر قشری همه رقم آدمی هست.
دختر می‌گفت: وقتی اتوبوس ایستاد، من پیاده شدم و شروع کردم به نماز خواندن. یک مرتبه اتوبوسی‌ها نگاهش کردند. یکی گفت: من هم نخواندم، دیگری گفت: من هم نخواندم. شخص دیگری هم گفت: ببینید چه دختر باهمتی است، چه غیرتی، چه همتی، چه اراده‌ای، چه صلابتی، آفرین، همین دختر روز قیامت، حجت است. خواهند گفت: این دختر اراده کرد، ماشین ایستاد. یکی یکی آنهایی هم که نماز نخوانده بودند، ایستادند به نماز. دختر می‏ گفت: یک مرتبه دیدم پشت سرم یک عده دارند نماز می‌خوانند. می‏ گفت: شیرین‌ترین نماز من این بود که دیدم، لازم نیست امام فقط امام خمینی باشد. منِ، بچه یازده ساله هم می‌توانم در فضای خودم امام باشم.





۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ بهمن ۹۲ ، ۲۰:۰۱
علی عموحیدری

در روز دوازدهم ربیع‌الثانی سال اول هجری به فرمان الهی توسط پیامبر اعظم(صلی الله علیه وآله ) به تعداد رکعات نماز اضافه شد. سال‌ها قبل و پیش از هجرت رسول اکرم(ص) به مدینه منوره هر یک از نمازهاى مسلمانان تنها «دو رکعت» بود، بنابراین تعداد کل رکعات نماز یومیه آن‌ها به 10 رکعت می‌‏رسید.

پس از آنکه حضرت رسول(صلی الله علیه وآله) به مدینه هجرت کرد، همین رویه به مدت یک ماه ادامه داشت تا اینکه در روز 12 ربیع‏ الثانى سال اول هجری قمری، آن حضرت با الهام از فرمان الهى، تعداد رکعاتِ چهار نماز از پنج نماز یومیه را افزایش داد.

به این صورت که دو رکعت بر نماز ظهر، دو رکعت بر نماز عصر، یک رکعت بر نماز مغرب و دو رکعت بر نماز عشا براى حاضران در شهر خود، افزوده شد. اما براى کسانى که به مسافرت مى‌روند (غیر از نماز مغرب) بقیه نمازهایشان شکسته و «دو رکعتى» خواهد بود؛ زیرا نماز مغرب، چه براى حاضران در شهر خود و چه براى مسافران، حکم واحد دارد و باید به «سه رکعت» خوانده شود.






۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ بهمن ۹۲ ، ۰۸:۵۰
علی عموحیدری





۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ بهمن ۹۲ ، ۱۱:۲۳
علی عموحیدری

 

حماسهبیست و دوم بهمن ماه و دهه فجر انقلاب اسلامی نقطه ای روشن بر تارک ایران است که با عنایات حضرت حق به وقوع پیوست. 
"یوم‌الله 22 بهمن"؛ روز شکست "منطق قدرت" استکبار جهانی در برابر "قدرت منطق" ایران اسلامی است و حضور حماسی و انقلابی ملت بزرگ ایران در راهپیمایی یوم‌الله 22 بهمن نمایش اتحاد و اقتدار ملی و انسجام اسلامی و حفظ و تقویت وحدت میان مردم و مسئولان نظام و متضمن امنیت نظام وکشور در برابر گزند حوادث روزگار خواهد بود. 
ملت همیشه در صحنه، بیدار و آگاه ایران اسلامی با حضور در آوردگاه عظیم اراده‌های برخاسته از بطن جامعه در راهپیمایی یوم الله ۲۲بهمن،ضمن حمایت از آرمان‌های انقلاب، شهدا و امام شهدا، مشت محکمی بر دهان یاوه‌گویان خواهد کوبید و نقشه‌های شوم و فتنه‌های پیچیده استکبار جهانی را نقش بر آب خواهد کرد.

فردادر22بهمنیدیگرازتاریخ اسلام،حماسه ای رقم خواهیم زدتابه دنیا ثابت شودحفظ انقلاب،راه پیشروی ماست.فردادوباره(مرگ برآمریکا)و(مرگ براسرائیل)راازعمق وجود فریاد میزنیم تابه بدخواهان ایران ثابت شودتاآخرباانقلاب خواهیم بود.

شروع راهپیمایی درشهرتودشک راس ساعت ۱۰صبح از مسجد جامع شهرتودشک به سمت گلزار شهدای محله تودشکچویه

*منتظرحضورپرشورشماهستیم*





۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ بهمن ۹۲ ، ۲۰:۰۱
علی عموحیدری
با تشکر از بازدیدکننده محترم که مطلب زیر را ارسال داشتند. متن ریز  فقط جهت ارائه معنی ، مفهوم و هدف مطلب در این پست درج شد.

 روزی یک شخصی با خداوند مکالمه ای داشت: '

خداوندا!

 
    دوستدارم بدانم بهشت و جهنم چه شکلی هستند؟ '، خداوند او را به سمت دو
 
در هدایت کرد و یکی از آنها را باز کردند، مرد نگاهی به داخل انداخت،
 
     درست در وسط اتاق یک میز گرد بزرگ وجود داشت که روی آن یک ظرف خورش
 
     بود، که آنقدر بوی خوبی داشت که دهانش آب افتاد، افرادی که دور میز
 
     نشسته بودند بسیار لاغر  و مریض حال بودند، به نظر قحطی زده
 
     می آمدند، آنها در دست خود قاشق هایی با دسته بسیار بلند داشتند که
 
     این دسته ها به بالای بازوهایشان وصل شده بود و هر کدام از آنها به
 
     راحتی می توانستند دست خود را داخل ظرف خورش ببرند تا قاشق خود را پر
 
     نمایند، اما از آن جایی که این دسته ها از بازوهایشان بلند تر
 
     بود، نمی توانستند دستشان را برگردانند و قاشق را در دهان خود فرو ببرند.
 
   آن شخصبا دیدن صحنه بدبختی و عذاب آنها غمگین شد،
 
    خداوند فرمود: 'تو جهنم را دیدی، حال نوبت بهشت است'، آنها به سمت اتاق
 
     بعدی رفتند و خداوند  در را باز کردند، آنجا هم دقیقا مثل اتاق قبلی بود،
 
     یک میز گرد با یک ظرف خورش روی آن و افراد دور میز، آنها مانند اتاق
 
     قبل همان قاشق های دسته بلند را داشتند، ولی به اندازه کافی قوی و
 
     چاق بوده، می گفتند و می خندیدند، شخص گفت: 'خداوندا نمی فهمم؟!'
 
    ، خداوند پاسخ فرمود: 'ساده است، فقط احتیاج به یک مهارت دارد،
 
     می بینی؟ اینها یاد گرفته اند که به یکدیگر غذا بدهند، در حالی که
 
     آدم های طمع کار اتاق قبل تنها به خودشان فکر می کنند!' هنگامی که
 
     موسی  ع فوت می کرد، به شما می اندیشید، هنگامی که عیسی ع مصلوب می شد،
 
     به شما فکر می کرد، هنگامی که محمد (ص) وفات می یافت نیز به شما می
 
     اندیشید، گواه این امر کلماتی است که آنها در دم آخر بر زبان آورده اند،
 
    این کلمات از اعماق قرون و اعصار به ما یادآوری می کنند که
 
     یکدیگر را دوست داشته باشید، که به همنوع خود مهربانی نمایید،
 
    که همسایه خود را دوست بدارید، زیرا که هیچ کس به تنهایی وارد بهشت خدانشده و
 
    ملکوت الهی نخواهد شد


دسته بندی :


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ بهمن ۹۲ ، ۰۹:۰۴
علی عموحیدری






۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ بهمن ۹۲ ، ۰۸:۴۵
علی عموحیدری

ولادت آن حضرت در روز اول ذیقعده سال ١٧٣ هجرى قمرى در مدینه منوره واقع شده است. دیرى نپایید که در همان سنین کودکى مواجه با مصیبت شهادت پدر گرامى خود در حبس هارون در شهر بغداد شد. لذا از آن پس تحت مراقبت و تربیت برادر بزرگوارش حضرت على بن موسى الرضا (علیه السلام) قرارگرفت. 

در سال ٢٠٠ هجرى قمرى در پى اصرار و تهدید مأمون عباسى سفر تبعید گونه حضرت رضا (علیه السلام) به مرو انجام شد و آن حضرت بدون این که کسى از بستگان و اهل بیت خود را همراه ببرند راهى خراسان شدند. 

یک سال بعد از هجرت برادر، حضرت معصومه (سلام الله علیها) به شوق دیدار برادر و ادای رسالت زینبی و پیام ولایت به همراه عده اى از برادران و برادرزادگان به طرف خراسان حرکت کرد و در هر شهر و محلى مورد استقبال مردم واقع مى شد. 

این جا بود که آن حضرت نیز همچون عمه بزرگوارشان حضرت زینب(سلام الله علیها) پیام مظلومیت و غربت برادر گرامیشان را به مردم مؤمن و مسلمان مى رساندند و مخالفت خود و اهلبیت (علیه السلام) را با حکومت حیله گر بنى عباس اظهار مى کرد. بدین جهت تا کاروان حضرت به شهر ساوه رسید عده اى از مخالفان اهلبیت که از پشتیبانى مأموران حکومت برخوردار بودند،سر راه را گرفتند و با همراهان حضرت وارد جنگ شدند، در نتیجه تقریباً همه مردان کاروان به شهادت رسیدند، حتى بنابر نقلى حضرت(سلام الله علیها) معصومه را نیز مسموم کردند. 

به هر حال ، یا بر اثر اندوه و غم زیاد از این ماتم و یا بر اثر مسمومیت از زهر جفا، حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها)بیمار شدند و چون دیگر امکان ادامه راه به طرف خراسان نبود قصد شهر قم را نمود. پرسید: از این شهر«ساوه» تا «قم» چند فرسنگ است؟ آن چه بود جواب دادند، فرمود: مرا به شهر قم ببرید، زیرا از پدرم شنیدم که مى فرمود: شهر قم مرکز شیعیان ما است.

بزرگان شهر قم وقتى از این خبر مسرت بخش مطلع شدند به استقبال آن حضرت شتافتند; و در حالى که «موسى بن خزرج» بزرگ خاندان «اشعرى» زمام ناقه آن حضرت را به دوش مى کشید و عده فراوانى از مردم پیاده و سواره گرداگرد کجاوه حضرت در حرکت بودند، حدوداً در روز ٢٣ ربیع الاول سال ٢٠١ هجرى قمرى حضرت وارد شهر مقدس قم شدند. سپس در محلى که امروز «میدان میر» نامیده مى شود شتر آن حضرت در جلو در منزل «موسى بن خزرج» زانو زد و افتخار میزبانى حضرت نصیب او شد. 

آن بزرگوار به مدت ١٧ روز در این شهر زندگى کرد و در این مدت مشغول عبادت و راز و نیاز با پروردگار متعال بود. محل عبادت آن حضرت در مدرسه ستیه به نام «بیت النور» هم اکنون محل زیارت ارادتمندان آن حضرت است. 

سرانجام در روز دهم ربیع الثانى و «بنا بر قولى دوازدهم ربع الثانى» سال ٢٠١ هجرى پیش از آن که دیدگان مبارکش به دیدار برادر روشن شود، در دیار غربت و با اندوه فراوان دیده از جهان فروبست و شیعیان را در ماتم خود به سوگ نشاند


دسته بندی :


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ بهمن ۹۲ ، ۰۴:۲۳
علی عموحیدری

امام حسن عسکرى، فرزند امام هادى(علیه السلام)، در روز هشتم ربیع الثّانى یا 24 ربیع الاوّل سال 232 هجرى قمرى در مدینه به دنیا آمد.
نام مادر گرامى آن حضرت را، سوسن و بعضى «سلیل» و «حُدَیْث» نیز گفته اند.
او در هشتم ربیع الاوّل سال 260 هجرى قمرى با توطئه معتمد خلیفه عبّاسى در شهر سامرّا، در 28 سالگى به شهادت رسید.
آن حضرت بعد از شهادت پدر بزرگوارش در 22 سالگى به مقام امامت رسید.
برنامه و مواضع او به عنوان مرجع فکرى شیعیان قلمداد گردید و مصالح عقیدتى و اجتماعى آنان را کاملاً مراعات مىکرد.
در عصر آن حضرت، دشوارى ها و گرفتارى هایى پیش آمد که از قدرت عبّاسیان کاست، تا جایى که موالى و ترکان بر حکومت دست یافتند، ولى فشار و شکنجه و آزار نسبت به امام و یارانش تخفیف پیدا نکرد.
متوکّل او را به زندان انداخت، بىآن که سبب آن کار را بگوید! عبّاسیان تلاش مىکردند که امام عسکرى(علیه السلام) را در دستگاه حکومت وارد کنند تا پیوسته مراقب او باشند و او را از پایگاه هاى خویش و از یاران و پیروانش دور سازند.
آن حضرت نیز مانند پدر بزرگوارش ناچار شد در سامرّا اقامت کند و زیر نظر باشد.
مواضع علمى امام عسکرى(علیه السلام) در پاسخ هاى قاطع و استوار در مورد شبهه ها و افکار کفرآمیز و بیان کردن حقّ، با روش مناظره و گفتگوهاى موضوعى و مناقشه ها و بحثهاى علمى، روز به روز شخصیّت آن حضرت را بارزتر نشان مىداد و مؤمنین را به شخصیّت مکتبى و فکرى خود مجهّز مىنمود و از طرفى پایدارى و ایستادگى آنان را در برابر جریانهاى فکرى خطرناک تضمین مىنمود.
کِنْدى (ابویوسف یعقوب بن اسحاق) فیلسوف عراقى در زمان امام(علیه السلام)، به زعم خود، پیرامون متناقضات قرآنى به خیال خود، کتابى تدوین کرد، امام عسکرى(علیه السلام)به وسیله بعضى از منسوبانِ به حوزه علمى او، با او تماس گرفت و کوشش او را با شکست رو به رو کرد و کِنْدى را قانع نمود که در اشتباه بوده است، کِنْدى توبه کرد و اوراق خود را سوزانید.
امام(علیه السلام) بیانات علمى قابل توجّهى در باب خلق قرآن براى ابوهاشم جعفرى ایراد فرمود و نیز مطالبى ارزشمند درباب تفسیر قرآن از او نقل شده است.
براى امام عسکرى(علیه السلام) از مناطق گوناگون اسلامى که پایگاه هاى مردمى او آنجا بود، به وسیله نمایندگانش که در آن مناطق پراکنده بودند، اموالى فراهم مىآمد، و امام با دقّت بسیار و با روش هاى گوناگون مىکوشید تا آن اموال را کاملاً از چشم دولتیان بپوشاند و پنهانى به مصرف رساند.
دولت عبّاسى در برابر یاران امام(علیه السلام) و در پاگاه هایى که پشتیبان او بودند، قاطعانه و بىرحمانه ایستادگى مىکرد و براى از میان برداشتن خطّمشى و برنامه امام و پراکنده کردن و وادار کردن یاران او کوشش هاى فراوان به عمل آورد.


دسته بندی :


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ بهمن ۹۲ ، ۰۹:۱۷
علی عموحیدری

 

زندگینامه آیت الله میرزا محمدحسین نائینی

آیت الله میرزا محمدحسین نائینی مشهور به علامه نائینی و میرزای نائینی، در سال 1277 هجری قمری در شهر نایین از توابع اصفهان به دنیا آمد. خاندان این فقیه مبارز همگی ازافاضل و روحانیون سرشناس آن دوران به شمار می‏رفتند. پدر محمدحسین، شیخ‏الاسلام میرزا عبدالرحیم، از خاندان بزرگ منوچهری بود.

تحصیلات و اساتید:

علامه نائینی تحصیلات ابتدایی خود را در همان شهر خود آغاز کرد و بعد از مدتی در سن هفده سالگی به اصفهان رهسپار شد و در آن حوزه بزرگ تحصیل علوم دینی را ادامه داد و دروس عالی فقه، اصول، فلسفه و حکمت را از اساتید بزرگ آن دیار آموخت.

این عالم بزرگ بعد از چندین سال کسب علم از محضر عالمان اصفهان در سال 1303 هجری قمری راهی نجف اشرف شد تا از بزرگان آن سامان نیز کسب فیض کند و پس از مدتی نیز به شهر مقدس سامرّا مشرف شد تا از محضر شیرزای بزرگ استفاده کند.

مرحوم نائینی بعد از رحلت میرزای شیرازی در سال 1314 قمری به کربلا رفته و بعد از دو سال باز به نجف اشرف مشرف شد.

نائینی بزرگ، در طول این مدت از اساتید بزرگی در اصفهان و عراق کسب فیض نمود که برخی از آنها عبارتند از:

ابوالمعالی فرزند حاج محمد ابراهیم کلباسی، شیخ محمد باقر ایوانکی، جهانگیر خان قشقایی، سید محمد طباطبایی فشارکی، سید اسماعیل صدر، میرزا محمد حسن شیرازی که در حدود نه سال از دانش سرشار این عالم بزرگ استفاده کرد، آخوند ملّا حسینقلی همدانی، آخوند خراسانی و دیگر بزرگان.

 

نائینی و مشروطیت:

در سال 1327 قمری، سلطنت استبدادی محمدعلی شاه با به توپ بستن مجلس به پایان عمر خود رسید و مشروطه‏خواهان پس از فتح تهران حکومت را به دست گرفتند. اما با دخالت اجانب به جای بر سر کار آمدن دانشمندان اسلامی و اجرای احکام دین، فئودالها و غربزدگان و ایادی استکبار رهبری نهضت را به‏دست گرفتند و انقلابی را که علما با اهداف بلندی دنبال میکردند از مسیر اصلیاش منحرف ساختند و به جای آنکه دشمنان واقعی مشروطه کیفر کنند، شیخ فضل الله نوری را بر دار کردند.

اکثر علمای بزرگ نجف اشرف به این امید که خواهند توانست به آن نهضت محتوایی اسلامی ببخشند از آن پشتیبانی کردند، از جمله آن بزرگان آخوند خراسانی و علامه محمدحسین نایینی می‏باشند‏.

از شخصیت های بارزی که در عصر نهضت مشروطه‏خواهی توانسته است تصویر روشنی از نظام حکومت مشروطه ارائه دهد آیت الله نایینی بود. ایشان کتاب تنبیه الامه را در انقلاب مشروطه در سال 1327قمری به زبان فارسی نگاشت که از سوی آخوند خراسانی و شیخ عبدالله مازندرانی مورد تأیید قرار گرفت. نایینی در این کتاب حاکمیت اسلام را با دلیل و برهان قاطع اثبات کرده و پرده از چهره حکومتهای استبدادی برداشته است و همچنین زندگی در زیر سلطه استبداد را مساوی با برده بودن اعلام می‏کند.

 

وفات:
سرانجام آیت الله میرزا محمدحسین نایینی پس از عمری تلاش در خدمت به اسلام و مسلمین در 26 جمادی الاولی سال 1355 هجری قمری از دنیا رفت و پیکر مطهرش در نجف اشرف با شکوه بسیاری تشیع گردید و پس از اقامه نماز توسط آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی، در جوار حرم مطهر حضرت علی بن ابیطالب(ع) به خاک سپرده شد.


دسته بندی :


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ بهمن ۹۲ ، ۰۵:۱۱
علی عموحیدری