تودشک شهری دردل کویر

تودشک شهری دردل کویرباآب وهوایکوهستانی

تودشک شهری دردل کویرباآب وهوایکوهستانی

نویسندگان

۳۳ مطلب در دی ۱۳۹۲ ثبت شده است





۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ دی ۹۲ ، ۱۵:۵۵
علی عموحیدری





۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ دی ۹۲ ، ۱۸:۱۸
علی عموحیدری

امشب شباربعینمصباح هداست/ دل یادحسین بن علیشیر خداست


پروانه به گرد شمع حق پر زد و سوخت/ امشب شب یاد عشقیاء وشهداست

السلام علیکم یااباصالح المهدى (عج)السلام علیک یاامین الله فى ارض وحجته على عباده(یاصاحب الزمان آجرک الله)

اربعین حسینیبر شما وعاشقانحسینتسلیت عرض مینمایم.

************************

صدای پای اشتران از دل کویر می‎آید. کاروانی خسته و غم‎دیده و محزون هر کسی سر به کنج کجاوه گذاشته و آرام آرام می‎گرید، باد با رقص جنون‎آمیز خود شن‎های صحرا را پا به پای خود به وجد آورده و به آسمان می‎برد.
صدای زوزه باد هر از گاهی مصیبت
‎دیدگان را از دل دریای غم بیرون می‎آورد.
آری، کاروان اُسراء اینک به سمت مدینه باز می
‎گشت، مدینة النّبی که اینک محزون و داغدار پسر پیامبر بود.
هنگامی که کاروان به دوراهی عراق و مدینه رسید، ناگهان نسیمی از جانب کربلا دخترامام حسین (علیه السلام)را متوجّه خود کرد.

آه چه لحظه
‎ای بود، صدای شیون او بلند شد و همه را متوجّه خود نمود همگی مست نسیم کویحسین (علیه السلام)گشتند.
با هم به ساربان گفتند که ما را از دشت کربلا و مزار یار عبور ده.

قافله مسیر خود را تغییر داد. زمان فراق دیگر به سر آمده بود و عاشقان به کوی معشوق نزدیک می
‎شدند.
هر چه این فاصله کمتر می
‎شد بر شور و افغان کاروان افزوده می‎گشت.
هنگامی که آن پروانگان به مدفن خورشید رسیدند از روی ناقه
‎ها همچون برگ خزان خود را به زیر افکندند.
هر کس قبر عزیزی را در آغوش گرفت صدای فغان و ناله در تمام صحرا مستولی گشت. جابر بن عبدالله انصاری نیز که دراربعینبه کربلا رسیده بود، با داغدیدگان هم ناله شد.

یکی می
‎گوید: همین جا بود که عزیز خود را از دست دادیم.
یکی دیگر می
‎گوید: همین جا بود که خیمه‎های ما را آتش زدند و اموالمان را غارت کردند.
آه همین جا بود که شمر با شمشیر سر از بدن حسینم جدا ساخت.

وای عمویم، این جا بودکه او را بهشهادترساندند.

وای پسرمعلی اصغر. صدای جانسوز رباب شور دیگری به این مرثیه
‎خوانی می‎داد. او سخت می‎گریست، خدا این جا بودکه با تیر سه شعبهگلوی کوچک اصغرمرا هدف گرفتند.
آری هر کسی به نحوی از دل غم دیده
‎اش عقده‎گشائی می‎کرد.
در این اثنابی
‎بی زینب کبری (سلام الله علیها)خود را تمام قد بر روی قبر برادر انداخت و با اشک و آه و صدای محزون گفت:
ای وای برادرمحسین جان، ای وای محبوب دلپیامبر خدا، ای فرزند مکه و مِنا. ای پسرفاطمه زهرا (سلام الله علیها)و ای فرزندعلی مرتضی (علیه السلام).

ای برادر، شرمنده
‎ات گشتم که نازدانه‎اترقیهرا در خرابه شام جا گذاشتم .
ای برادر، اگر اینجا نامحرم نبود، جای تازیانه و سنگ
‎ها را به تو نشان می‎دادم.
ای برادر ما را خارجی خواندند و از بالای بام
‎ها بر ما سنگ زدند و بر رویمان خاک و خاکستر پاشیدند.
ای عزیز مادرم ای میوه قلبم و ...

ناگهانزینببی هوش شد و به زمین افتاد.





۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ دی ۹۲ ، ۰۲:۵۰
علی عموحیدری