تودشک شهری دردل کویر

تودشک شهری دردل کویرباآب وهوایکوهستانی

تودشک شهری دردل کویرباآب وهوایکوهستانی

نویسندگان

مظهر جود و سخا را شهادت چرا ؟

شنبه, ۹ آذر ۱۳۸۷، ۰۱:۳۹ ب.ظ

 

سلام ما به رخ انور امام جواد                  درود ما، به تن اطهر امام جواد

غریب بود و غریبانه جان سپرد و نبود                    کسى به وادى غم، یاور امام جواد

 مظهر جود و سخا را شهادت چرا ؟ این سئوال را باید از کینه توزانی پرسید که فکر و عملشان با واسطه و یا مستقیم منجر به شهادت  امام نهم (ع) شد.

شخصیت بی نظیر، جذاب و پر نفوذ امام جواد (ع) و پاسخگویی ایشان به سئوالات وشبهات وارده بر دین در محضر بزرگان تشیع و نیز مناظره با افرادی چون یحیی بن اکثم و ابی داود آن هم با سنی کم موجب محبوبیت روز افزون امام جواد (ع) در بین مردم شد. این محبوبیت، زنگ خطر را برای دستگاه بنی عباس به صدا درآورد و آنان را برای به شهادت رسانیدن آن حضرت مصمم نمود.

در اینجا به ذکر دو نمونه از مناظرات و جلساتی که در حضور امام جواد (ع) برگزار شد اشاره ای می شود تا علاوه بر درک بیشتر از شخصیت علمی امام (ع)، به علت اصلی شهادت آن امام بزرگوار نیز واقف شویم.

مناظره امام جواد(ع) با یحیی ابن اکثم در مورد رضایت خداوند  از ابوبکر و عمر

نقل شده است که پس از آنکه مأمون، دخترش ام الفضل را به امام جواد (ع) تزویج کرد، در مجلسی که امام (ع) و مأمون و یحیی بن أکثم و گروه بسیاری از علماء در آن حضور داشتند، یحیی به امام (ع) رو کرد و پرسید، روایت شده است که جبرئیل به حضور پیامبر اسلام (ص) رسید و گفت: یا محمّد! خداوند به شما سلام می‎رساند و می‎فرماید: من از ابوبکر راضی هستم، از او بپرس که آیا او هم از من راضی است؟

نظر شما درباره این حدیث چیست؟

امام (ع) فرمودند: کسی که این خبر را نقل می‎کند باید خبر دیگری را نیز که پیامبر اسلام در حجَّه الوداع بیان کرد، از نظر دور ندارد. پیامبر (ص) فرمود: کسانی که بر من دروغ می‎بندند، بسیار شده‌اند و بعد از من بسیار خواهند بود، هر کس به عمد بر من دروغ ببندد، جایگاهش در آتش خواهد بود. پس چون حدیثی از من برای شما نقل شد، آن را به کتاب خدا و سنّت من عرضه کنید، آنچه را که با کتاب خدا و سنت من موافق بود، بگیرید و آنجه را که مخالف کتاب خدا و سنّت من بود، رها کنید، امام جواد (ع) افزودند: این روایت (درباره ابوبکر) با کتاب خدا سازگار نیست، زیراخداوند فرموده است: «ما انسان را آفریدیم و می‎دانیم در دلش چه چیز می‎گذرد و ما از رگ گردن به او نزدیکتریم.» آیا خشنودی و ناخشنودی ابوبکر بر خدا پوشیده بوده است تا آن را از پیامبر بپرسد؟! آیا عقلاً این روایت قابل قبول است؟

 یحیی گفت: روایت شده است که: ابوبکر و عمر در زمین، مانند جبرئیل و میکائیل در آسمان هستند.

حضرت فرمود: درباره این حدیث نیز باید دقت شود، چرا که جبرئیل و میکائیل دو فرشته مقرّب درگاه خداوند هستند و هرگز گناهی از آن دو سر نزده است و لحظه‎ای از دایره اطاعت خدا خارج نشده‎اند، ولی ابوبکر و عمر زمانی مشرک بوده‎اند و هر چند پس از ظهور اسلام مسلمان شده‎اند، اما اکثر دوران عمرشان را در شرک و بت پرستی سپری کرده‎اند، بنابراین محال است که خداوند آن دو را به جبرئیل و میکائیل تشبیه کند.

یحیی گفت: همچنین روایت شده است که: ابوبکر و عمر دو سرور پیران اهل بهشتند. درباره این حدیث چه می‎گویید؟

حضرت فرمود: این روایت نیز محال است که درست باشد، زیرا بهشتیان همگی جوانند و پیری در میان آنان یافت نمی‎شود(تا ابوبکر و عمر سرور آنان باشند!) این روایت را بنی‌امیه، در مقابل حدیثی که از پیامبر اسلام (ص) درباره حسن و حسین علیها‌السّلام نقل شده است که «حسن و حسین دو سرور جوانان اهل بهشتند» جعل کرده‎اند.

یحیی گفت: روایت شده است که عمر بن خطاب چراغ اهل بهشت است.

حضرت فرمود: این نیز محال است؛ زیرا در بهشت، فرشتگان مقرب خدا، آدم، محمد(ص) و همه انبیا و فرستادگان خدا حضور دارند، چطور بهشت با نور اینها روشن نمی‎شود ولی با نور عمر روشن می‎گردد؟!

یحیی اظهار داشت: روایت شده است که عمر هر چه گوید، از جانب مَلَک و فرشته می‎گوید.

حضرت فرمود:...ابوبکر، با آنکه از عمر افضل است، بالای منبر می‎گفت: من شیطانی دارم که مرا منحرف می‎کند، هر گاه دیدید از راه راست منحرف شدم، مرا به راه درست باز آورید.

یحیی گفت: روایت شده است که پیامبر فرمود:‌ اگر من به پیامبری مبعوث نمی‎شدم، حتماً عمر مبعوث می‎شد.

امام فرمود: کتاب خدا (قرآن) از این حدیث راست‎تر است،

خداوند در کتابش فرموده است: «به خاطر بیاور هنگامی را که از پیامبران پیمان گرفتیم، و از تو و از نوح...»

 از این آیه صریحاً بر می‎آید که خداوند از پیامبران پیمان گرفته است، در این صورت چگونه ممکن است پیمان خود را تبدیل کند؟ هیچ یک از پیامبران به قدر چشم بر هم زدن به خدا شرک نورزیده‎اند، چگونه خدا کسی را به پیامبری مبعوث می‎کند که بیشتر عمر خود را با شرک به خدا سپری کرده است؟! و نیز پیامبر فرمود: «در حالی که آدم بین روح و جسد بود (هنوز آفریده نشده بود) من پیامبر شدم.»

باز یحیی گفت: روایت شده است که پیامبر فرمود: «هیچگاه وحی از من قطع نشد، مگر آنکه گمان بردم که به خاندان خطّاب (پدر عمر) نازل شده است»، یعنی نبوت از من به آنها منتقل شده است.

حضرت فرمود: این نیز محال است، زیرا امکان ندارد که پیامبر در نبوّت خود شک کند،خداوند می‎فرماید: «خداوند از فرشتگان و همچنین از انسانها رسولانی بر می‎گزیند»(بنابراین با گزینش الهی، دیگر جای شکی برای پیامبر در باب پیامبری خویش وجود ندارد).

یحیی گفت: روایت شده است از پیامبر (ص): اگر عذاب نازل می‎شد کسی جز عمر از آن نجات نمی‎یافت.

حضرت فرمود: این نیز محال است،زیرا خداوند به پیامبر اسلام (ص) فرموده است: «و مادام که تو در میان آنان هستی، خداوند آنان را عذاب نمی‎کند و نیز مادام که استغفار می‎کنند، خدا عذابشان نمی‎کند.»بدین ترتیب تا زمانی که پیامبر در میان مردم است و تا زمانی که مسلمانان استغفار می‎کنند، خداوند آنان را عذاب نمی‎کند.

باری ،گر چه این شجاعت علمی از امتیازات امام جواد (ع)  است و نظیرش برای سایر ائمه اتفاق نیفتاده است؛ ولی آنچه بیان شد، با مقام مقدّس علمی امام جواد (ع) سازگار نیست.

 مقام علمی امام جواد (ع) را بهتر است از خود حضرت بشنویم:

درمشارِقُ الأَنوار منقول است که چون حضرت رضا (ع) بشهادت رسید، حضرت جواد الائمه (ع) به مسجد رسول الله (ص) آمد ، منبر رفت و چنین فرمود :

« من محمد بن علی جوادم! من عالِم به نَسَبهای همه مردم هستم، مردمی که به دنیا آمده اند یا نیامده اند. من اعلم از خود شما به ظواهر شما و باطنهای شما هستم. این علم را قبل از خلقت عالم هستی داشته ایم و بعد از فنای عالم هستی نیز داریم. اگر نبود تظاهرات اهل باطل و دولتهای باطل علیه ما و اگر نبود مردم عوام و شکهای آنان، چیزهایی می گفتیم که همه تعجب کنند. سپس امام جواد (ع)  دست بر دهان خود نهاد و فرمود ساکت باش چنانکه پدرانت ساکت بودند».

این است مقام اهل بیت و علم آنان و این است مقام امام جواد (ع) و علم او و اینکه واسطه این عالم است.

 حد سارق

زرقان دوست صمیمی بن ابی داود نقل می کند که : روزی بن ابی داود در حالی که اندوه و حزن بر چهره اش نمایان بود از نزد معتصم باز می گشت. از وی علت حزنش را جویا شدم ، که او گفت: 

امروز آرزو کردم که کاش بیست سال قبل مرده بودم . به او گفتم به چه دلیل؟ 

گفت: به خاطر اینکه امروز ابی جعفر محمد بن علی بن موسی نزد امیرالمؤمنین خود را تثبیت کرد. 

گفتم : چگونه ؟

گفت : دزدی به سرقتش اعتراف کرده بود و خلیفه هم برای روشن شدن مسئله و اجرای حد بر وی، فقها را در مجلس جمع کرد و محمد بن علی را نیز دعوت نمود.

از ما سؤال کرد: از کجا دست دزد واجب است قطع شود؟

من گفتم: از مچ دست

خلیفه گفت: به چه دلیل؟

گفتم: برای اینکه دست همان انگشتان و کف دست تا مچ است و بدین خاطر  خداوند سبحان در باره تیمم می فرماید«فاغسلوا وجوهکم و ایدیکم الی المرافق وامسحوا برؤسکم و ارجلکم الی الکعبین. »

در خصوص این فتوی برخی از فقها در مجلس با من همراه شدند و برخی نیز گفتند: قطع دست از آرنج واجب است، خلیفه از آنان علتش را پرسید.گفتند :

چون خداوند در قرآن می فرماید:«وایدیکم الی المرافق» و این دلالت دست از نوک انگشتان تا مرفق و آرنج است.»

ابن ابی داود ادامه داد: سپس خلیفه رو به امام جواد (ع) کرد و گفت:

ای ابا جعفر نظر تو در باره این موضوع چیست؟

ابا جعفر فرمود: ای خلیفه این جماعت در این باره نظر دادند.

مأمون گفت: رأی آنها را نادیده بگیر، رأی خود را بیان کن.

امام (ع) فرمود:تمام اقوال بیان شده، اشتباه است، در دین و سنت واجب است دست از نقطه پیوند استخوانها، انگشتان قطع شود و کف دست به حال خود باقی بماند.

خلیفه گفت: دلیلش چیست؟ 

اباجعفر (ع) فرمود: این سخن رسول اکرم (ص) که فرمود: سجده بر هفت عضو (پیشانی، دو دست، دو زانو و دو پا)واجب است، پس اگر دستش از مچ و یا آرنج بریده شود برای دزد دستی باقی نمی ماند تا با آن سجده کندو خدای متعال می فرماید «و ان المساجد لله جن/ 18 - مسجدها از آن خداوند است»یعنی اعضای هفت گانه سجده و مسجد از خدایند و آنچه از آن خداست قطع نمی شود.

ابن ابی داود گوید :معتصم از این حکم خوشش آمد و آن را پذیرفت و دستور داد تا دست دزد را از مفصل انگشتان دست قطع کنند نه کف دست.

ابن ابی داود می گوید: در آن لحظه گویی برای من قیامتی برپا شد و آرزو کردم کاش زنده نبودم. پس از سه روز به نزد معتصم رفتم و به او گفتم: همانا خیرخواهی برای امیرالمؤمنین بر من واجب است. هرچند که بدانم به سبب آن بر آتش داخل شوم.

خلیفه گفت: این خیر خواهی چیست؟ 

گفتم: وقتی امیرالمؤمنین فقها و دانشمندان را برای امری از امور دین در مجلس خویش گرد هم می آورد و از آنها در باره حکمی پرسش می کند و آنان نیز آنچه می دانند بر زبان می رانند، در حالی که در مجلس خلیفه، خاندان او، فرماندهان، وزراء و کاتبان حضور دارند و سخنان مجلس خلیفه به گوش مردم می رسد و آنان پی می برند که خلیفه فتوی و قول مردی که عده ای از این امت به امامت وی قائل هستند را بر قول دیگران ترجیح می دهد و اینکه خلیفه قول و فتوای همه را کنار می زند و حکم او را بر حکم فقها ترجیح می دهد، چه عواقبی را در پی خواهد داشت؟ 

بن ابی داود گفت: در این لحظه رنگ خلیفه به خاطر آنچه به وی تذکر داده بودم تغییر کرد و گفت: خداوند به خاطر این خیر خواهی به تو جزای خیر عطا کند.

چهار روز پس از این واقعه بود که حضرت بهشهادترسید ... 

بی شک نقش تحریک کننده را در به شهادت رساندن امام جواد (ع) افرادی چون یحیی بن اکثم و احمد بن ابی داود دو قاضی مشهور دربار  که در دوران مأمون در مناظرات از حضرت شکست خورده بودند، مهیا ساخته بودند. نقش جعفر بن مأمون در شهادت حضرت و تحریک عواطف خواهرش که فرزندی از حضرت نداشت نیز مؤثر بود و در نهایت معتصم را می توان دستور دهنده قتل  و ام الفضل را مجری آن بر شمرد که امام نهم شیعیان را مظلومانه به سم کینه و حسد در آخر ماه ذیقعده سال  220 هجری به شهادت رساندند.

 

برجود جواد، چشم ‏خوددوخته ‏ایم
سرمایه‏ ى مهرش، به دل ‏اندوخته‏ ایم
از آتش داغ آن امام مظلوم
در محفل غم، شمع صفت ‏سوخته ‏ایم
***

اى آفتاب روشن لطف خدا، جواد
سایه نشین مهر تو شد، ماسوى جواد
دریا به پیش جود تو، مانند قطره‏ اى است
اى ناخداى کشتى، جود و سخا جواد
***
محتاج به لطف و کرم و جود جوادم
از بهر گدایى به درش روى نهادم
مولا ز گداى در خود روى مگردان
دستم ز کرم گیر که از پاى فتادم
***

 

در این جهان  و این همه لطف و کرامت

جودت قیامت می کند در روز قیامت

 

اما امام جواد (ع) و مظهر جود و سخا

که خواستم در این باب نیز مطالبی گره گشا در زندگی از امام نهم (ع) خدمت شما دوستان ارائه دهم

که دیدم سخن به درازا می کشد.

«باشد در فرصتی دیگر»

التماس دعا


دسته بندی :


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۷/۰۹/۰۹
علی عموحیدری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی