بررسی ویژگی های گویش تودشکی 10
پهلوون از زور زی خویوش درکفت=پهلوان از زور زدن خودش افتاد: این مثل برای پهلوانی بوده که زمین خورده بوده است ، و برای اینکه زیاد ناراحت نشود گفتند: از زور خودش افتاد
پِشکِل مَویز نابو=پشکل ، کشمش نمی شود.:ناکس به تربیت نشود ای حکیم کس.
پیلی دسّی جی گَپ دارَه؟=پول دستی هم حرف دارد؟: پول دستی آن است که در برابر جنس نیست، بلکه می گویند: فلان مبلغ پول احتیاج دارم و فلان روز عیناً پس می دهم. و باید با قدر دانی برگرداند. اگر جنس بود می گفتند: گران دادی ارزش نداشت. در جایی به کار می رود که کسی بخواهد ارزش کارمسلما خوبی را کم جلوه دهد .
پوسّ و پَریش اُمبار کَرته=پوست و برگ انبار (جمع) کرده است: تجار غلات و حبوبات انبار می نمودند و از سرمایه انبار داری تعریف می کردند. می خواهد بگوید انبار دارد ولی مایه انبارش پَر و پوست می باشد که ارزش ندارد.
تا گوسالهَ گا گِرتَه دِلی صَحَبُش یا گِرتَ=تا گوساله گاو شود دل صاحبش تمام می شود.:بیان تحمل زحمات کار است که تا درختی بارور شود و بارش قابل استفاده شود باغبان از محنت پیر و زمین گیر خواهد بود.
تا روشناهو فکر پوشنا واکَه=تا روشن (روز) است فکر لباس (منزل) باید کرد.:این ضرب المثل بسیار دقیق و پرمحتوا می باشد . تا صحت و تندرستی باقی است باید در فکر ناتندرستی بود تا نیرو و توان در تن است باید ایام ضعف و ناتوانی را در نظر گرفت و اغلب بزرگان و دانشمندان در این خصوص مطالب مفید و آموزنده گفته اند.
تا تینیر داغو نو دِر وابَس=تا تنور داغ است نان را باید به آن چسباند.:
جانا نصیحتی کنمت پند گوش کن تا ساغرت پر است بنوشان و نوش کن
از مهر عارضت به دلم آتش اوفتد مگذار تا تنور دل از تابش اوفتد.
تا نَتواتَه رییسی تا توواتُ پیسی=تا نگفتی مطلبی را رییسی بزرگی و احترام داری وقتی گفتی مطلب یا راز را پیسی: پیسی (پیس) چون آن روزها جذام (پیسی) مورد نفرده بوده و علاج آن هم نبوده یا دشوار بود مردم از افراد پیس فرار میکردند، افراد سخن چین را با پیس همردیف می کند.
تووا وِ اُو بِندی و پات خیس نَبو=میخواهی به آب بزنی و پایت خیس نشود؟!
تیرَش بِند ندارَ کیسَش جی هولوکو=توبره اش بند ندارد کیسه اش (جیبش) هم سوراخ است: یعنی توجهی به اطراف خود ندارد دقتی در کارش نیست. هر چه به دست می آورد از توره و جیبش یا می ریزد یا می برند.
تو نُمُش اوواج تا می واجُش کیری=تو اسمش را بگو تا من صدایش کنم.:موقعی که برای معامله به دلال مراجعه میشد. دلال از قیمت می پرسیده صاحب مال می گفته : شما اسمش را بگویید یعنی حدودش را معلوم کنید من نقشه اش را می کشم و صدایش می زنم.
تُخم کَرکُش زَردَه نا داربَه=تخم مرغش زرده نمی تواند داشته باشد: یعنی دغل باز است و تفعی در معامله اش نیست. دغل باز و حیله باز است .
تِلی سیر خیبر تِل وَشّه ناداربَه=شکم سیر خبری از شکم گرسنه ندارد.
خفتگان را خبر از زمزمه مرغ سحر حیوان را خبر از عالم انسانی نیست.
تورَه تو گُم گیرُش کرته=شغال در گمب گیر کرده در راه آب گیر افتاده است: دشمن مکار به دام افتاد.
هرگز فکر نکنید
عتیقهفروشیدر روستایی به منزل رعیتی ساده وارد شد. دید کاسهای نفیس و قدیمی دارد که در گوشهای افتاده و گربه در آن آب میخورد. دید اگر قیمت کاسه را بپرسد رعیت ملتفت مطلب میشود و قیمت گرانی بر آن مینهد. لذا گفت: عموجان چه گربه قشنگی داری آیا حاضری آن را به من بفروشی؟ رعیت گفت: چند میخری؟ گفت: یک درهم.
رعیت گربه را گرفت و به دست عتیقهفروش داد و گفت: خیرش را ببینی.
عتیقهفروشپیش از خروج از خانه با خونسردی گفت: عموجان این گربه ممکن است در راه تشنهاش شود بهتر است کاسه آب را هم به من بفروشی. رعیت گفت: قربان من به این وسیله تا به حال پنج گربه فروختهام. کاسه فروشی نیست.
هرگز فکر نکنید دیگران احمقند
با تشکر از فرستنده مطلب عتیقه فروش