اینجا تودشک است 2
"هوالحق"
"به شهر فرهنگی تودشک خوش آمدید"
اینجا تودشک است،
وقتی از هوای آلودهی شهر اصفهان رهایی یافته و به نزدیکی دیار خویش میرسی، شمیم گلهای بهاری که در دو طرف ورودی شهر کاشته شده، شامهی مبارک را مینوازد! کمی جلوتر به بزرگترین میدان شهر یعنی میدان نعلبکی خواهی رسید!!!! چمنکاری و فضای زیبای این میدان به بازنشستگان این فرصت را میدهد که هر بعدازظهر آفتاب رو!! نشسته و به مرور خاطرات گذشته بپردازند.
اگر شخصی غیربومی وارد شهر و خصوصا محلهی نوبنیاد شود، به سرعت متوجه تفاوت عمدهی آن با سایر شهرها خواهد شد؛ چراکه رعایت قوانین رانندگی به ویژه در اطراف میادین و بلوارها به وضوح قابل مشاهده است.
اینجا تودشک است، هر صبح اولین شهروندی که سلامش میکنی مأمور شهرداری است و ما پاکیزگی شهرمان را مدیون مسئولین محترمی هستیم که کوشیدهاند تا با استخدام تعداد مورد نیاز این افراد، هر سال! غبار از چهرهی خیابانها و کوچه پس کوچههای شهر زدوده شود.
اینجا تودشک است، مردم این دیار ثابت کردهاند که حتی اگر پل و آسفالتی در کار نباشد فرزندانشان را برای تحصیل علم راهی مکتب خواهند کرد، حتی اگر ناچار به عبور از مرداب و باتلاق شوند؛ چه رسد به اینکه چند زمستان ناقابل از سیلاب گذر کنند. هرچند در دو طرف جادهی مذکور سکویی برای افراد لاعلاج تعبیه شده وانشاالله به شرط حیات در سالهای آینده برای عبور سالمندان نیز تمهیداتی اندیشیده خواهد شد.
اینجا تودشک است، شهری که همت عزیزان مردمش را به لحاظ سرگرمی بینیاز از سایر شهرها نموده است. پارک بهشت، شهربازی، سالن ورزشی ویژهی آقایان و بانوان، فضای تفریحی اطراف منبع، پارک نوبنیاد، کشوون و...
اینجا تودشک است، آسفالت کوچه هایش مرا به یاد لحافهای چهل تکه ای میاندازد که در قدیم بر روی کرسیها انداخته و کاسههای آجیل و پسته، آری همان گمشدهی عصر امروز، روی آن به تو لبخند میزد.
اینجا تودشک است، شهری که سرویس بهداشتی مسجد، ویژه خواهران، در کنار درب مسجد قسمت برادران تعبیه شده و ویژگی بینظیر بیست هزار فرسنگ زیر دریا بودنش آنرا از سایر سرویسها متمایز کرده است. ناگفته نماند که نظافت و پاکیزگی هر دو سرویس از دیگر علل تمایز آن محسوب میشود.
اینجا تودشک است، شهر فوارهها!! شهری که نه تنها در کنار شهرداری بلکه در جای جای آن هنر دستان مسئولین فضای سبز را مشاهده میکنی و گلهای رنگارنگ و درختان تزئین شده، زینت بخش خیابانهای آن است. شهری که سقف کاشی کاری شدهی دارالقرآنش اندکی به زمستان حساسیت داشته و در پس هر نزول باران، قطرات آب بر روی گلها و نوشتههای کاشیها هویدا میشود.
شهری که دانشمندان قانون بقای اماکن را در آنجا کشف کردند: "اماکن دولتی ایجاد نمیشوند، بلکه تابلوهایشان عوض میشود"
کانون فرهنگی به دانشگاه پیام نور، دهداری به شورای حل اختلاف، دبیرستان دخترانه به مدرسه بزرگسالان، مدرسه بزرگسالان به بسیج خواهران و احتمالا پس ازریزش سقف و نشست ساختمان به آرامستان!!!!
اینجا تودشک است و آنچه گفته شد تنها با هدف بهبود شرایط موجود بود و ارزش دیگری ندارد!
شهر من حالت را دوست دارم، گذشتهات را بیشتر و به آیندهات همچنان امیدوارم.
"شهرداری تودشک سفر خوشی را برای شما آرزومند است"
با تشکر از دوست عزیزی که این متن رو در اختیار این وبسایت قرار دادند.
خاک من (تودشک)
خاک خاکستری سینه سوزان کویر
چشم من
چشمه سوزان بیابان فنا
راحت روح و روان، فکر رها
چون اسیری با بیابان فنا
تاول پای من از آب تهی
آبم از باده تقدیر
در دلم روز ازل عشق به خاک افتاد
دیده ام اختر سوزان
ناله ام
زوزه باد است به پژواک نوای بادگیر
نفسم باد طفنده
سینه ام مجمر آتش
باطنم موطن تصویر زمان های قدیم
شانه ام
بار گران غم تنهایی و عشقی ازلی
دامنم
پر شده از بوی گل لاله صحرایی
من سرانجام غم و ناله عشقم
اسب اصلم به زمین زانو زد
ساغر بی باده ام در پای خم
با سرشتی در سراب و در خیال
من به زیر گنبد این خانه بر خاکسترم
در پی یک سیب کال
در پی یکدانه گندم یا انار
بر غروب سرخ خود می تازم از سمت کویر(تودشک)
دسته بندی :
,