تودشک شهری دردل کویر

تودشک شهری دردل کویرباآب وهوایکوهستانی

تودشک شهری دردل کویرباآب وهوایکوهستانی

نویسندگان

۲۱ مطلب در اسفند ۱۳۹۱ ثبت شده است

صرفا جهت اطلاع

سلام خدمت دوستان ، همشهریان و بازدیدگان عزیز وبسایت تودشک

از امروز قصد اجرای طرحی رو با عنوان صرفا جهت اطلاع در این وبسایت داریم که صرفا به بررسی فعالیت های شهرداری و شورای شهر محترم تودشک می پردازه

در این گزارش قرار نیست انتقادی صورت بگیره راجع به کارهایی که باید انجام میشده و نشده! فقط به بررسی فعالیت های انجام شده توسط شهرداری محترم شهر تودشک می پردازیم.

اول از همه بیان این نکات ضروری به نظر می رسه:

- با عرض معذرت از همه مسئولین، کارمندان و کارگران خدوم شهرداری و اعضای محترم شورای شهر تودشک همانطوری که همه عزیزان واقفند در هر کاری اگر انتقاد وجود نداشته باشد، اگر مشورتی با کارشناسان امر و نظر خواهی از عامه مردم صورت نگیرد کار ابتر و غیر قابل قبول خواهد بود.

- امیدوارم دوستان این مطلب را به فال نیک گرفته و ما را در بیان راحت تر و بدون دغدغه مسائل موجود ابتدا راهنمایی و سپس همراهی نمایند.

- هرگونه جوابیه به صورت مکتوب یا گزارش صوتی با کمال میل در وبسایت درج خواهد شد.

- درج نظراتی که در آنها از افراد نام برده شود یا منافی اخلاق و ادب باشد، با کمال احترام غیر ممکن خواهد بود.

- از همشهری های عزیز خواهشمند است با نظرات سازنده و پیشنهادات خود ما را در بهتر شدن مسائل مربوط به شهر خودمان و همینطور گزارشات تصویری و نوشتاری خود در جهت ارتقاء این پست و ادامه آن در اختیار وبسایت قرار دهند و با کمال میل در این رسانه با نام ایشان قرار داده خواهد شد.

- فکاهی و طنز موجود در متن به هیچ عنوان جنبه تمسخر نداشته بلکه نشات گرفته از تلخی درد ناشی از کوته فکری و عدم برنامه ریزی در جهت حل مسائل شهر زیبا و موطن عزیزمان تودشک به نحوه ای کارشناسانه و مدبرانه است.

 

شهرداری را در عمران و آبادانی شهر یاری نمایید.

این روزا گشت که میزنی تو شهر با این بنرهایی که شهرداری زحمت چاپ و نصبشو کشیده مواجه میشیم. واقعا دستشون درد نکنه ولی خدایی یکی به ما بگه یه بار شد یه گزارش از عملکرد مالیشون واسه اطلاع مردم شهر داشته باشن؟! کسی میدونه نحوه تقسیم درآمد ها تو دهستان های شهر چطوریه؟ چند درصد درآمد های شهرداری مال کدوم دهستانه ؟! چند درصد هزینه ها واسه کدوم یکی؟! تا حالا شد از یکی بپرسن داری پول میدی واسه عوارض مشکلی چیزی تو کوچتون تو آبادی ندیدی؟! نظر سنجی کردن ببینن مشکلاتو؟! درسته شما خودتون آگاهین از همه مشکلات ولی شاید یکی یه حرفی واسه گفتن داشته باشه! بابا یه وقت یکی میخواد تو بپرسی و اون تشکر کنه. ولی چشم ! مردم باید به عمران و آبادانی شهر کمک کنن. وظیفه همست.

 

کجایند مردان بی ادعا

توی جاده های ایران به هر شهری که میرسیم شهر با تصاویر شهدای اون شهر آذین بندی شده . شهرداری تودشکم با وجود بیش از ۴۰ شهید توی شهرمون که یکی از افتخارات ماست این کارو انجام داد تا جایی که یادمه اون روز حدود ۴ میلیون تومنم هزینه داشت ساخت تابلو ها ولی نمی دونم چرا ما اول کار میکنیم بعد فکر! واسه بادهای فصلی تودشک تمهیداتی اندیشیده نشده بود! یکی یکی تابلو ها کنده شدن تا جایی که شهرداری خودش همه رو باز کرد! حالا چی شد اون پروژه؟! سوال کردیم گفتند ما نصف پول رو بیشتر به تهیه کننده نداده بودیم و موظف کردیم درست کنه تحویل بده. حالا سوال من اینه. کی قراره درست بشه ؟ کسی پیگیر هست؟ فک نکنم! مسئولین اینقدر کار دارن که به این کارا نمی رسن. با خودم فکر میکردم حالا پیگیرم که باشن حتما یارو میگه باید از نو محکم تر ساختشون بعدم کلی هزینه زیادتر میگیره . خب چرا از اول محکم تر ساخته نشدن؟

آبیاری تانکری

یه بار تو عمرش این شهرداری ما خواست مدرن بشه! بابا ایول. آبیاری قطره ای رو دارین؟! میدونین چه باری رو از روی دوش شهرداری بر می داشت؟! دیگه لازم نبود هر روز با تانکر آب بیارن درختای بی زبون وسط جاده رو آب بدن! سد معبر نمی شد. یه کارگرم تو آفتاب با یه راننده علاف نمی شدن! تو مصرف آبم صرفه جویی میشد! فوقش یه خورده خرجی واسه شهرداری داشت. حالا بر عکس بخونید: شهرداری هزینه کرد آبیاری قطره ای کرد. ولی بازم هر روز یه تانکر با یه راننده و یه کارگر علاف آبیاری درختان! آب هر روز کلی صرف میشه درختای بدبختم هر روز تشنن . یه روز در هفتم یه باند جاده اصلی سد معبر تانکر شهرداری واسه آب دادن درختاس! خب این که اینقدر خرج کردن نداشت!؟ از اولم همینطوری بود. فوقش میگفتن شهرداری مدرن نیست!

مجتمع رفاهی شهرداری

خدا بیامرزه قدیمیا رو ! یادمه تو خیابون وسط شهر یه قهوه خونه بود که مردم و مهمونا یه جایی واسه استراحت داشته باشن. (خالی بستم به عمر من نگرفته یادم نیس تعریف کردن واسم!) ولی خداییش توالت معمارو یادمه! روبروی مغازه خدا بیامرز رجب یه دستشویی بود همگانی که شبانه روز درش به روی همه گرفتارها باز بود. هرکی گیر میافتاد می پرید توش واسه قضای حاجت! (روم به دیفال) الانم شهرداری تودشک به صورت مدرینزه همین خدمت رو واسه ملت انجام داده ولی با چند تا تفاوت یکی اینکه به جای وسط آبادی وسط شهره! قطعا طرف تو راه رسیدن به اونجا فارغ میشه! دوم اینکه بعد از چند سالی که این سرویس احداث شده کلیدش پیدا نشده تا بتونن درشو باز کنن! پس اگه گیر افتادین و چشمتون خورد به این سازه شهری فک نکنین سرویس بهداشتیه! خودتونم سبک نکنین و به راهتون ادامه بدین چون نه تنها درش قفله بلکه اگر باز بود آب و برقش قطع بود. حالا شما نظر بدین کاربری جدید این سرویس مدرن رو!

پارک بهشت

تو پستای قبلی به اطلاع عزیزان رسید که شهرداری محترم مشغول ساخت و ساز و اصلاح مزار قدیم تودشک و پارک بهشت فعلیه . خداییش دست گلشون درد نکنه خیلی عالی شد جای تشکر داره. ما چند روز پیشا دست زن و بچه رو گرفتیم بریم پارک! از در که رفتیم تو فرار کردیم! موندم خدایا چند میلیون خرج کردن ولی یه اسپری نداشتن این نوشته های روی در و دیوار رو پاک کنن؟! زشته به خدا. واسه خودتون میگم. کار به این مهمی، پارک به این خوشکلی، ما تاب و سرسره نخواستیم یه کاری کنین حرمت مکان حفظ بشه . درسته یه بچه هنرنماییشو رو دیوارا خالی کرده! اینا که کاری نداشت پاک کنین. خب حتما متوجه نشدین. ندیدینشون شاید اینهمه روز . خواهشا حالا که دیدین یه کاری بکنین!

درب پارک

این همه هزینه با این درب؟! اون سمت هم که اصلا در نداره!

دوتا خانم دارن باهم صحبت میکنن: خانم اول: میگم آبنمای جدید شهرداری رو دیدی؟!

خانم دوم که همسر حمید آقام هست!: آره دیدم! خدا جونی خیلی خوشکله!

خانم اول: میگن جایزه میدن نمی دونی چند تا شیر داره؟!

خانم دوم: نه ! حمییییییییییییییییید!!؟

حمید: من میدونم ولی بزار مردم برن بشمرن ! آخه تبرک به تعداد شیرهای آبنمای شهرداری سکه طلا جایزه میده!

در دست....

در پست های قبل، آخر ماه صفر به عرض عزیزان رسید که پرسنل شهرداری و مسئولین و شورای شهر جلسه ای رو راجع به پل صراط با یکی از خیرین شهر داشتند . بعد از چند روز و چند ماه هنوز هیچ اقدامی انجام نشده شما رو به خدا این پروژه تا زندس تا هنوز جون داره یه کاری بکنین تا مثل پروژه آتش نشانی نمیره و دفن نشه! مونده دیگه خاک بریزن رو فنداسیون و دیگه اثری ازش نمونه . به خدا حیفه یه کاری بکنین. چندین و چند ساله مسیر رفت و آمد مردم به این مزار پاک خاکیه . حتی فکری برای آسفالته شدن این مسیر هم نشده متاسفانه . عاجزانه خواهش میکنم این مطلب رو پیگیری کنید.

مسیر های هوشمند

وای خدا . نمیدونم شده تا حالا از خیابون اصلی تودشک (خیابان امام خمینی(ره)) زمانی که بارندگی شده باشه یا کسی آبی ریخته باشه عبور کرده باشید؟! خدا نیاره اون روزو ماشاله ماشین سوارام که بی رحم. خیابونم که پر چاله چوله ! تمام زندگی آدم خیس میشه! جالب اینجاست که معابر تعبیه شده توسط شهرداری برای جذب آبهای مسیرها به صورت هوشمندانه ای طراحی شدند! همونطوری که توی تصویر مشخصه آب تا به آخرین مرحله خیابون نرسه جذب نمی شه!

معابر

از سمت جاده اصلی اصفهان نائین خودرو هایی که قصد ورود به نوبنیاد رو دارند با این ورودی مواجه میشن. این اصلی ترین ورودی و خروجی به نوبنیاد تودشکه . از زمانی که بلوک چینی و ساخت بلوار میانی اون شروع شده چند سالی میگذره فقط من موندم چرا تکمیل نمی شه . شاید منتظرن جایی آسفالت اضافه بیارن اینجارو آسفالت کنن! تازه یه معبر این ورودی رو هم که شهرداری کاملا مسدود کرده واسه زدن جدول سیمانی! واقعا جایی بهتر وجود نداشت؟!

اندر حکایت تابلو

قطعا میدونین این تصویر مربوط به کدوم قسمت از شهر ماست. در زمینه نامگذاری معابر و خیابان ها و کوچه ها و پلاک گذاری منازل شهرداری در حد توان خوب عمل کرده ولی از نظر نگهداری واقعا صفرند. کلی فکر کردم تا فهمیدم کارایی اون میله که کنار ساختمان خیریس چیه!؟ بله این تابلو که کلی وقته فقط یه میلس تابلوی خیابان شهید بهشتیه که طی تحقیقاتی که به عمل اومد چند ماهی هست این میله جای خالی تابلو رو احساس میکنه! اما مواظب باشید کنار این میله پارک نکنید چون توسط شهداری یه گیوتین برای پاره کردن لاستیک و نابود کردن کمک فنر نصب شده ! امتحانش مجانیه!

اندر حکایت تابلو

این تابلو هم که خدایی از بس نون نخورده بی حال شده مرده! معلوم نیس خیابون سعدی کدوم یکی از خیابوناس! نون ام که نبود دست کم یه ذره آب میریختن پاش یه ذره حال بیاد صاف وایسه! اون یکی تابلو هم که تابلوی خیابان شهرداریه که سرش گرد شده به سمت خیابان امام خمینی (ره) شاید بگین کسی این کارو دستی انجام داده و شیطونی بچه هاست! ولی نه این تابلو به خاطر اینکه فونداسیون ضعیفی داشته افتاده خورده زمین و به خاطر ضعیف بودن ورق اینطوری سرش کج شده ولی در نصب مجدد این ایراد رفع نشده. فقط نصب شده !

اندر حکایت تابلو

تابلویی که مشاهده میکنید تابلوی مسیر یکطرفس که در رینگ دور ساختمان شهرداری به تازگی نصب شده . بی انصاف نیستیم . ممنون شهرداری به خاطر این مسیر ولی خدایی تا جایی که ما یادمونه تابلو رو سمت راست مسیر نصب می کنند . ما میدونیم دور شهرداری یه طرفس ولی اگه یکی از بیرون بیاد تو این مسیر با خودش نمی گه این مسیر مستقیمو چرا یه طرفه کردن؟! پس اگه خیابون اصلی خیابان شهرداری یا خیابان صدوقی یه طرفس چرا اون طرفش ورود ممنون نزدین؟! من با خودم گفتم حتما اون کنار سمت راست کنار دیوار شهرداری شاید چون سنگ فرش شده حیفشون اومده بکنن و تابلو بکارن دیگه به خودشون زحمت ندادن همین طرف نصبش کردن ولی این که عذر بدتر از گناهه . نباید جای یه دونه تابلوی ناقابلو اونجا میدیدند!

مورد دومی که باید بیان میشد طرح تعریض پل کنار شهرداریه که اونم از موارد بارز دوباره کاریه ! کلی هزینه شد برای تعریض در صورتی که میشد همون ابتدا این پل رو عریضتر گرفت . حالا اونو ولش . دستشون درد نکنه ولی بابا چرا همیشه کاراتون نیمه کارس! اینهمه خرج کردین یه آسفالت کوچولو بکشین تمومش کنین دیگه . یه روزایی که بارون میاد این پل میشه مایه عزای مردم . فرداشم که خشک میشه تازه اول گرفتاریه دست اندازا و چاله چوله ها پیدا میشن! مرسی به خدا ممنون از فعالیت هاتون خیلی عالیه ولی کارو اون کرد که تموم کرد!

 

دویدم و دویدم

خدایی خوب شهرداری داریم ، در جهت پذیرایی از ارباب رجوع حرف اول رو در کشور میزنن. شما تا یه تیکه از اون نون خشکه ها رو بزارین دهنتون و بمیکین کارتون حل شده! واسه پرسنل هم خوبه خسته میشن فعالیت زیاد که انجام میدن گرسنشون میشه وسط کارشون نون خشکه میخورن هم مشغولن زود تموم نمیشه هم انرژی میگیرن. دستشون درد نکنه!

از تولید به مصرف

یه چند سال پیش دادن یه پیمونکار این مسیر تودشک نوبنیاد رو جدول کاری و باغچه بندی کنه! کار که تموم شد دیدن پیمونکار اومده وسط دوتا جدولو از سنگ و سیمان پر کرده ! به زور یه چند جایی رو شکافتن و جا برای نهال آماده کردن و کاشتن بخش دوم این مسیر هم که الان حدود یه سال میشه آماده شده همینطور مونده به امون خدا و شده جایی واسه نخاله . اشتباه نشه مردم نخاله نریختن ! نخاله های همین جدول کاری اینجا مونده و کسی جمعشون نکرده ! حالا اونجا طوری نیس میگیم فرصت نکردن یا اصلا قصد کاشتن درخت اونجا ندارن ولی آخه چرا یه ذره مصالحی که مونده اونجا رو جمع نکردن! میدونیم شهرداریمون چقد لارجه نیازی به این یذره شن نداره. جمع کنن بریزن همون وسط جدولا راه باز شه !

پارک بیابانی

 هر کوره دهاتی رو نگاه کنی یه پارک درست و حسابی و چند تا ست ورزشی داره ! تودشکم داره البته ولی با این شکلی که تو تصویر معلومه! این تصویر مربوط به پارک زیر مسجد نوبنیاده که فک نکنم اصلا اونجا پارک باشه باور کنید اینا رو مردم اینطوری نکردن بلکه از بس مستحلک و کهنه بودن به این حال در اومدن از ابتدا تا حالا حتی یه رنگ هم نخوردن! این گل خوشکل هم که نشون از بهار میده کف این پارک بیابونی سبز شده یدونه نه ها ! خیلی از اینها هست!

پارک نصفه نیمه

اینم که کاربریش اصلا پارکه هر سال یه دو روز توش کار میکنن و رها میشه تا سال دیگه ! جوونای تودشکی فعلا برن از پارکهای روستاهای مجاور استفاده کنن تا زمانی که پارکهای خودمون درست شد ایشالا!

بلوک 13

یکی از دوستان مرتبا مراجعه میکنه به ما، مسئلشم اینه که اینترنت وصل بشه . من که نمی دونستم طفلکی ها تلفن ندارند! پرسیدم گفتن تلفن نداریم . خدا رو شکر که هر دوتا اپراتور ایرانسل و همراه اولم که جی ی آر اس شون تو این منطقه قطعه هر سری ما شرمنده این بزرگواران میشیم . از مخابرات پیگیری کردن واسه سیم کشی اونجام بهشون گفتن باید خودتون تیراشو پیدا کنین! شما راهنمایی کنید که پیگیری این مساله با چه ارگانیه ؟! این خط بالا رو نگاه کنید خودتون تفاوت های اینطرف و اونطرف رو مشاهده کنید. از این خط به اونطرف اسفالت نیست! تمام مسیر ها خاکی اند. از هر نفر مبلغی جهت آماده سازی معابر توسط بنیاد گرفته شده ولی معبری وجود نداره . در عوض شاید بشه گفت عمده پروانه های ساختمانی برای این منطقه داره صادر میشه یعنی در آمد قابل توجهی که این منطقه برای شهرداری به همراه داشته و داره. منطقه طرح مهر تودشکچویه هم همین اوضاع رو داره البته اونجا ساخت و ساز نصف نوبنیاد هم نیست . خدایی سعی کنیم در حق این افراد که اگه دقت کنیم همشون نسل جوونن و بی بضاعت همشون نیاز دارن به همکاری و همراهی ما ظلمی نشه!

 فضای سبز مسجد جامع

یادش بخیر چه فضای زیبا و دلنوازی بود مسجد قدیم و اطرافش .ما مدرینزه نخوایم کی رو باید ببینیم؟!الان اومدن حوضو اصلاح کردن ولی خدایی دلم میخواس ببینین چقد آشغال ریخته کفش.یه درخت داشت مسجد اونم کندن دوتا نهال کاشتن که اونام از بی آبی خشک شدن!باغچه ها رو واسه چی گذاشتن ؟ من موندم روبروی شهرداری مهم تره یا دم مسجد ؟! اونجا مهمه اینجا مهمتر . امسال ایشالا یه دوتا از اون صندوقای گل بنفشه هاشونو خرج اینجام میکنن. من مطمئنم . ایشالا

در پایان از صبر و توجه شما تشکر میکنم.

امیدوارم مسئولین با دید مثبت به این مطلب ما رو در ادامه بهتر این موضوع یاری کنند.

موفق باشید.

التماس دعا

م.عموحیدری


دسته بندی :
,

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۹۱ ، ۰۷:۲۴
علی عموحیدری
سلام خوبین؟ ۲ روز بود میرفتم کوه دنبال چشمه چو پیداش نمیکردم ولی امروز موفق شدم. این چشمه پشت کوه صلواته. دقیقآ نمیدونم ولی حدودآ ۵کیلومتر راه هست. از پدربزرگم سوال کردم میگفت حدود ۷۰ سال پیش هم که رفتم این چشمه بوده و قدمت آن معلوم نیست.چند سال هم که این منطقه خشکسالی بوده این چشمه خشک نشده... چندتا عکس گرفتم براتون میزارم ببینید.

این هم چشمه چو یخ زده

 

 منتظر نظرات زیباتون هستیم





۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ اسفند ۹۱ ، ۱۶:۵۵
علی عموحیدری





۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ اسفند ۹۱ ، ۱۱:۰۰
علی عموحیدری
امروز دوتا دونه عکس گیر آوردم که از ذوقم نمیدونم چطوری خودمو برسونم پای سیستمو آپشون کنم.

خدایی نامردیه نظر ندین!

با تشکر فراوان از آقای مهدی اعتمادی که این تصاویر رو در اختیار این وبسایت قرار دادند.

خدا بیامرزه حاج حسن آقای اعتمادی خوش اخلاقمونو.





۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ اسفند ۹۱ ، ۱۰:۲۹
علی عموحیدری
سلام

خواستین گفتیم چشم!

با کمک دوست خوبم حسین فیروزی چند تایی عکس از آلبوم خانوادگی فیروزی از آقای محمد یوسف حسینی واسه دوستان قرار میدم. امیدوارم خوشتون بیاد ضمن اینکه اگر کسی رو شناسایی کردین تو نظرات اعلام کنین خوشحال میشم.

با تشکر از آقای حسین فیروزی





۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ اسفند ۹۱ ، ۱۰:۲۵
علی عموحیدری

 

چند تا تصویر البته با کیفیت خوب برای دانلود قرار دادم دوست داشتین خوشحال میشم دانلودشون کنید.


>





۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۹۱ ، ۱۹:۳۷
علی عموحیدری
سلام. امروز با چندتا عکس ازمزرعه زعفران کشوون درخدمتتونم البته این عکسها مربوط به چند ماه پیش میشه.

 

 

 

 

 

با تشکر از آقای حمزه حسینی برای عکسهای زیباشون.





۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۹۱ ، ۱۱:۵۹
علی عموحیدری

به تمام کسانی که مهندسی را درک کردند، به تمام کسانی که پلی ساختند از انتهای بن بست کوچه ی رفاه تا بیکران، به تمام کسانی که خود را شبانه روز وقف کردند تا همگان شبانه روزی روشن داشته باشند، به تمام کسانی که لذتش را فهمیدند نه آنان که تنها به نامش خوانده شدند .
**روزمهندس مبارک
باد**

مهندسان با وقوف به قوانین فیزیکی و شیمیایی جهان هستی و ترکیب موثر آن و نیز  با در نظر گرفتن قوه ی تخیل و قدرت تحلیل و استفاده ی بهینه از عناصر و عوامل موجود و نیز طراحی آن جهت  راه اندازی نیازهای حال و آینده ی بشر تلاش می نمایند. آنان ضمن گسترش بازده و افزایش بهره وری نیز موجب گسترش دانش بشر می گردند، و در ارتقای سطح زندگی انسان ها موثر هستند.

پنجم اسفندماه، خجسته زادروز دانشمند بزرگ ایرانی خواجه نصیرالدین طوسی، روز ملی مهندس نامگذاری شده است که فرصت را مغتنم شمرده و این روز سترگ را به شما تبریک و تهنیت عرض می نماید.

امیداست، با الهام از آموزش و پژوهش همراه با فعالیت های گروهی و حرفه ای و با استفاده از  فناوری های نوین و  خلاقانه و همسو با رعایت مقررات مهندسی و اخلاق اسلامی و حرفه ای؛ اندیشه و روش مهندسان ایرانی  که دستاوردهای عظیم و ارزشمندی را در طول تاریخ به بشریت هدیه کرده اند ؛ به آیندگان و نسل های آتی هدیه نمایید.


طرب سرای محبت کنون شود معمور                  که طاق ابروی یار منش مهندس شد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۱ ، ۱۲:۳۱
علی عموحیدری

گفتم ببینمت مگرم درد اشتیاق                  ساکن شود بدیدم و مشتاق تر شدم

بسم الله الرحمن الرحیم

در جاده‌ای‌ به‌ بلندای‌ تاریخ‌ در انتظارت‌ نشستم‌ و تو ای تک سوار مرکب عشق در واهی دیوار دل به سوی توست، در پس‌ کوچه‌های‌ فراق‌ و غربت‌ زار و پریشان‌ به‌ دنبالت‌ می‌گردم‌ و عاجزانه‌ترین‌ نگاه‌ها را نثارت‌ می‌کنم‌، ببین‌ که‌ ضمیر دلم‌ بی‌تو کوهی‌ از تنهایی‌ است‌.

کجایی‌ ای‌ ترنم‌ زیبای‌ بهاری‌، ای‌ بهانه‌ بارش‌ ابرها، ای‌ صدای‌ خسته‌ زمین‌ به‌ گوش‌ فلک‌، ای‌ بلند سرور، سروستان‌ طاها! چه‌قدر طولانی‌ است‌ سفرت‌، آن‌ روز که‌ برای‌ اولین‌ بار رفتی‌ نمی‌دانستم‌ سفری‌ چنین‌ طولانی‌ در پیش‌ داری‌. شاید آن‌ روز خودت‌ هم‌ نمی‌دانستی‌.

بیا نگاه‌ کن‌. اطلسی‌هایم‌ پژمرده‌ شده‌اند و شب‌بوها دیگر باز نمی‌شوند. چقدر سخت‌ است‌ انتظار، اصلاً انتظار چه‌ واژه غریب‌ و تنهایی‌ است‌ انگار که‌ این‌ واژه‌ را فقط‌ برای‌ تو آ-فریدند.

هوای‌ قفس‌ سرد و زخمی‌ است‌، بوی‌ درد را می‌دهد. بوی‌ شکنجه‌ می‌دهد. بوی‌ اسارت‌ را می‌دهد. بوی‌ مرگ‌ را می‌دهد. قمریان‌ یکی‌ یکی‌ می‌میرند و لحظه‌ لقایت‌ را با خود دفن‌ می‌کنند و تو همچنان‌ دوری‌، دورتر از دور، زمین‌ چون‌ کویری‌ تشنه‌ است‌ و در نیایش‌ شبانه‌، تو را می‌خواند.

و من‌ از امروز تا فردا و فرداها باز هم‌ هر روز روی‌ جاده‌های‌ مه‌ گرفته‌ به‌ انتظار خواهم‌ نشست‌. می‌دانم‌ که‌ روزی‌ تو می‌آیی‌ تا آن‌ روز ای‌ سبزترین‌ خاطره‌ من‌، چشمانم‌ را به‌ احترامت‌ نخواهم‌ بست‌. اینجاست برایم مجالی نمانده است. چشم انتظار تو هستم تا انتها می‌نویسم، باز هم نامه‌ای می‌نویسم.

تو یک گوشه چشمت غم عالم ببرد................ شرم دارم ...که تو باشی و مرا غم ببرد


دسته بندی :


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ اسفند ۹۱ ، ۱۷:۲۰
علی عموحیدری

"*اذن دخول*" 

بی بی جان ! ... سلام .

می خواستم به زیارت حرمت آیم .

می خواستم بوسه به ضریح مقدست بزنم .

نمی دانستم رخصت آن را داشتم یا نه ؟

وقتی می دیدم بعضیها سر را پایین انداخته ، همین طوری وارد صحن و حریم حرمت می شوند ، از این در وارد شده ، از در دیگر بیرون می روند ، بی آنکه لحظه ای درنگ کنند و سلامی و ثنایی ، ناراحت می شدم .

آخر  اینجا خانه توست .

هرچند درهای حرم گشوده است .

ولی آیا می توان بی اجازه وارد خانه تو شد و بی سلام و درود ، از در دیگر خارج گشت ؟

آستانی که روحهای بلندی بوسه بر آن می زده اند ، حرمی که" آشیانه آل محمد "است ،

حریمی که فرشتگان ، پاسبان آنند ،

مرقدی که نگین شهر ماست .

بی بی ! خواستم بی " اذن دخول وارد شوم ،

اما نمی دانستم راهم می دهند ؟

وضو که گرفته بودم . به نیّت " زیارت " هم آمده بودم . معتقد بودم که شما اهل بیت آفتاب ، پس از مرگ هم زنده اید و توجّه به زائرانتان دارید .

وقتی روح هر کس پس از مفارقت از بدن ، متوجّه مردم و بستگان و خانه و آشنایان است ، شما که جای خود دارید .

شما وصل به دریایید ، اصلاً خودتان یک دریا کرامت و بصیرت و شهودید .

مگر می شود نسبت به زائران و عابران و عارفان و جاهلان ، یکسان نظر کنید ؟

مگر می شود ندانید چه کسانی به زیارتتان آمدند و چه نیّت داشتند و چه فهمیدند و چه گرفتند و چگونه رفتند؟

وقتی گاهی می دیدم بعضی از ساکنان این شهر نور ، همین که از خانه بیرون آمده ، به کوچه یا خیابان یا جایی می رسیدند که از دور ،‌حرم مطهرت چشم را می نواخت و دل را روشن می کرد  می ایستادند . و دست ادب به سینه می گذاشتند ، سلام می دادند ، تعظیمی کرده ، به راه خود ادامه می دادند ، لذّت می بردم و بر این همه معرفت و ادب،آفرین می گفتم .

می شد از دور هم سلام بدهم .

" بعد منزل نبود در سفر روحانی " ...

ولی ادب ، اقتضا می کرد که براى آستان بوسی به حرم مشرف شوم .

چه صادقانه و ساده ، این زائران خسته و از راه دور آمده ، از هوای معنوی حریمت استنشاق می کنند، روحشان شاداب می شود . گاهی هم چند قطره اشک ، بدرقه سلامشان است . بخصوص وقتی می خواهند از این شهر بروند و سفر زیارتی شان به پایان رسیده باشد و براى " زیارت وداع " آمده باشند .

بی بی جان !... از این حرفها بگذرم .

آمده ام تا از نزدیک ، عرض ادب کنم .

از صحن گذشته ام . کفشهایم را به کفشداری سپرده ام. از لابه لای جمعیت عبور کرده ام ، اینک در رواقی هستم که براحتی ضریحت را می بینم ، به ، چه جلوه و صفایی دارد . اللّهم صلّ علی محمّد و آل محمّد .

باور دارم خیلی از دلهای تیره ، جانهای غبار گرفته ، چشمان غریبه با اشک ، روحیه های گریزان و فراری ، وقتی توفیق پیدا می کمند که به این "حرم" آیند ، روشن و زلال می شوند. غبارها از آینه جانشان برطرف می شود ، چشمهایشان با اشک ، آشتی می کند. چه قدر شفاف می شود هوای یک چشم ، پس از یک بارش اشک ، و چه قدر سبک و شاداب می شود روح یک زائر ، پس از یک زیارت و آستان بوسی و توسّل . این خاصیت حرم است که پاک کننده دل و صیقل دهنده روح است .

باز هم که دور شدم ! بی بی جان !‌وقتی به حرم تو می آیم " مشهد " هم د رجلوی چشمم آشکار می شود . شما دو خواهر و برادر ، چه کرده اید با این دلهای بی قرار ، که اینگونه پروانه وار ، طواف می کنند؟!

در حرم تو ، به یاد" کاظمین " هم می افتم .

چه غریبانه ، روز و شب می گذرانند آن عتبات عالیه در سرزمین عراق !

من عراق نرفته ام و کاظمین را زیارت نکرده ام . ولی در حرم تو ، احساس می کنم که در خراسان یا کاظمینم .

بوی آن دو حجت الهی را از مزار تو استشمام می کنم" بوی گل را از که جوییم ؟ از گلاب " .

بی بی جان ! اجازه هست وارد شوم ؟

اجازه هست بوسه بر ضریح منوّر بزنم ؟

اجازه هست خود را قاطی این زائران مشتاق کنم و مثل آنان ، ساده و بی ریا و بی ادعا خود را به ضریح برسانم دودستی به ان بچسبم ، از لابه لای شبکه های فولادی و نقره ای رنگ ضریح ، مخمل سبزی را که روی قبر تو انداخته اند، تماشا کنم ، اشک بریزم ، شانه هایم بلرزد ، دلم متلاطم شود و

 لبهایم با این ضریح مشبّک متبرّک شود ؟

می دانم که اجازه خواهی داد .

می دانم که خدا و رسول و فرشتگان ، اذن خواهند داد. اگر رخصت نبود ، توفیق همینجا آمدن را هم نداشتم .

من به " طلبیدن " عقیده دارم . حتی برادر غریب تو، حضرت رضا (ع) هم همین طور است . فقط به خواستن ما نیست . " طلبیدن " او هم شرط است .

گاهی با هزار مقدمه چینی و برنامه ریزی ، جور نمی شود . گاهی هم خیلی آسان ، وسیله و شرایط ، جور و مساعد می شود .

بی بی جان ! تو هم طلبیده ای . شما خانواده ، اهل کرامت و بزرگواری هستید .

کریمان با بدان هم بد نکردند

کسی را از در خود رد نکردند

اگر ناقابلیم و شرمساریم

بجز عشق شما چیزی نداریم

این جا آشیانه آل محمد (ص) و حرم اهل بیت است . دری از درهای بهشت است . شما صاحب خانه اید و ما میهمان . خودتان فرموده اید که به دیدار شما آییم و با حرمهای انس و الفت داشته باشیم . خودتان گفته اید که گامهایی که در مسیر زیارت شما خاندان برداشته می شود ، چه قدر ثواب دارد . خود شما مشوّق ما بوده اید . ما هم به دعوت شما آمده ایم .

حالا  من هم یکی از هزاران زائرم که به آستان شما آمده ام .

جسمم کنار ضریح توست .

ولی ... نمی دانم روح و روحیه ایم تا چه حد به تو نزدیک است ؟

سرراهم که آمدم ، تعظیمی هم به مقام علمی و عرفانی بزرگانی کردم که در کنار حرم تو و در سایه ضریحت آرمیده اند آیة الله حائری یزدی ، آیة الله صدر ، آیة الله خوانساری ، شهید مطهری ، علامه طباطبایی ، شهید محراب آیةالله مدنی و بزرگان دیگری که سر بر آستان تو نهاده اند و حتی نام و نشانی هم از آنان بر در و دیوار نیست ، ولی قدم به قدم این حرم و مسجد بالاسر ، آنان را در برگرفته است .

وقتی سر قبر علامه فاتحه می خواندم ، به یادم آمد که او ، از روی عشق و علاقه ای که به تو داشت ، وقتی روزه بود ، روزه اش را با بوسه بر ضریح مقدّس تو افطار می کرد . چه معرفتی ! خوشا به حالش .

آن طرف تر ، وقتی کنار قبر آیة الله بروجردی فاتحه می خواندم ، یاد حرف یکی از استادانم افتادم که می فرمود: آیة الله بروجردی سفارش کرده بود که نامش را در لیست خدّام افتخاری آستانه تو بنویسند .

هرگاه از کنار قبر شهید آیةالله قدوسی می گذرم ، یاد خاطراتی می افتم که از او در ایام طلبگی و درس خواندن دارم . بی اختیار پاهایم از رفتن باز می ماند ، می ایستم و "الحمد" ی براى او می خوانم . او برگردن من حق بسیار دارد ، هم حق استادی ، هم حق تربیتی و اخلاقی .

مرقد ایةالله بهاءالدینی ، الهام بخش صدق و صفا و معنویت و عرفان است .

قبر آیةالله اراکی و آیةالله گلپایگانی یاد سلسله ای نورانی از فقیهان وارسته و عالمان پارسا را در نظر زنده می کند .

خوب ، بی بی جان !‌زیاد حرف زدم . دست خودم نبود. محبت تو بود که مرا به حرف کشاند و سفره دلم را باز کردم .

بلبل از فیض گل آموخت سخن ، ورنه نبود

این همه قول و غزل ، تعبیه در منقارش

زیارت حرمت ، هم روح را باز می کند ،‌هم نطق و بیان را و هم زبان را به نجوا و نیاز خواهی و رازگویی می گشاید .

تسبیحاتحضرت زهرا (س)ر اگفته ام .

***نجات گروه سرگردان***

سال هاى قبل از انقلاب تعدادى زائر در فصل زمستان، براى زیارت کریمه اهل بیت عازم قم شدند، این گروه درچند فرسخى قم به دلیل فرا رسیدن شب و برف و بوران شدید راه گم کردند و در بیابان سرگردان شدند.


زائران وقتى جان خود را در خطر دیدند دست توسل به دامن حضرت معصومه (س) گرفتند تا با نشان دادن راه به آن ها نجات شان دهد.

طبق سند موثق، یکى از خدام آستانه مقدسه حضرت معصومه (س) مرحوم «سید محمد رضوى» مى گوید:

آن شب (بدون اطلاع از وجود زائران سرگردان در بیابان) در حرم بودم، هنوز اندکى از خوابم نگذشته بود که در عالم رؤیا دیدم بى بى دو عالم حضرت معصومه (س)، نزد من آمد و فرمود:

«برخیز، چراغ گلدسته را روشن کن!» شتابزده از خواب بیدار شدم و نگاه به ساعت کردم، دیدم تازه اندکى از نیمه شب گذشته و برف سنگینى همه جا را فرا گرفته است و هنوز چهارساعت به اذان صبح باقى مانده (طبق معمول اندکى قبل از اذان صبح چراغ هاى گلدسته ها را روشن مى کردیم.)

لذا مجدداً خوابیدم، و دوباره همان خواب تکرار شد، ولى این بار حضرت با تندى به من فرمودند: «برخیز، مگر نگفتم چراغ هاى گلدسته ها را روشن کن!»

لذابراى دومین بار شتابزده از خواب برخاستم، و باوجود برف و سرماى شدید که همه جا راگرفته بود، با خود گفتم، چرا امشب چراغ ها را زودتر از معمول باید روشن کنم؟

به سمت گلدسته ها رفتم و چراغ ها را روشن کردم .

آن شب به سرآمد و صبح روز بعد که از حرم عبور مى کردم، شنیدم چند نفر از زائران به هم دیگر مى گویند:

«حضرت معصومه (س) به دادمان رسید، چقدر باید از محضر مقدسه اش تشکر و سپاسگزارى نماییم! اگر چراغ هاى گلدسته ها روشن نمى شد ما در آن تاریکى شب و آن بیابان پر از برف جان سالم به در نمى بردیم.»

لذا آن موقع بود که راز خواب خود را دریافتم که چرا حضرت معصومه (س) به من فرمود: «بر خیز و چراغ گلدسته ها را روشن کن!»


دسته بندی :
,

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ اسفند ۹۱ ، ۲۰:۱۱
علی عموحیدری